مویان


مترادف مویان: نالان، گریان، نوحه گر، مویه گر، مویه کنان

معنی انگلیسی:
weeping, mourning

لغت نامه دهخدا

مویان. [ مو ] ( اِ ) ج ِ موی است برخلاف قیاس. ( برهان ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).

مویان. [ مو ] ( نف ، ق ) موینده و گریه کننده. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). گریه کنان و نوحه کنان و گریان. ( ناظم الاطباء ). صفت حالیه از موییدن. مویا. موینده. که مویه کند. در حال موییدن. نوحه کنان. گریه کننده. ( از یادداشت مؤلف ). گریان و نوحه کننده. ( غیاث ). به معنی گریان و نوحه کنان باشد. ( برهان ) :
مویه گر گشته زهره مطرب
بر جهان و جهانیان مویان.
انوری.
منم دل خسته و از درد مویان
منم بیدل دل و دلدارجویان.
نظامی.
لیلی ز گزاف یاوه گویان
در خانه غم نشسته مویان.
نظامی.
و رجوع به موییدن شود.

فرهنگ فارسی

موینده و گریه کننده .

فرهنگ معین

(ص فا. ) گریه کنان ، نوحه کنان .

فرهنگ عمید

در حال موییدن، نوحه کنان، زاری کنان.

پیشنهاد کاربران

بپرس