رو توکل کن تو با کسب ای عمو!
جهد می کن کسب می کن موبمو.
مولوی.
چون شنوای است خدا موبموهرچه نیرزد به شنیدن مگو.
- موبمو شرح دادن ؛ با تمام جزئیات شرح دادن و بازگو کردن. ( یادداشت مؤلف ) :
گر به تو افتدم نظر، چهره به چهره رو به رو
شرح دهم غم ترا، نکته به نکته موبمو.
قرةالعین.
|| ذره ذره. کم کم. اندک اندک : موبمو و ذره ذره مکر نفس
می شناسیدند چون گل از کرفس.
مولوی.