مهیا

/mohayyA/

مترادف مهیا: آماده، تهیه، حاضر، سازمند، فراهم، مستعد، معد، بسیجیده

متضاد مهیا: نامهیا

برابر پارسی: آماده، ساخته و پرداخته، فراهم

معنی انگلیسی:
prepared, ready, available, up

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

مهیا. [ م ُ هََ ی ْ یا ] ( ع ص ) آماده شده. ساخته شده. کار راست و نیکو کرده شده. شکرده شده. مهیاء [ م ُ هََ ی ی َ ءْ ]. آماده. حاضر و آماده. راست. ساخته. مستعد. برساخته. سیجیده. آراسته. مُعَدّ. حاضر. شکرده. ( مجمل اللغة ). آسغده : اجابت کرد و مهیا شد امیرالمؤمنین از برای ایستادگی در آن کاری که به او حواله نمود خدا. ( تاریخ بیهقی ص 311 ).
ویران دگر ز بهر چه خواهد کرد
باز این بزرگ صنع مهیا را.
ناصرخسرو.
وانگه کزین مزاج مهیا جدا شوند
چیزند یا نه چیز عرض وار بگذرند.
ناصرخسرو.
ملک جوان است و شهریار جوان است
کار مهیا و امر و نهی روان است.
مسعودسعد ( دیوان ص 45 ).
مسعود جهانگیر جهاندار که ایزد
داده ست بدو ملک مهیا و مهنا.
مسعودسعد.
هرچیز که خواهی همه از دهر میسر
هر کام که جوئی همه از بخت مهیا.
مسعودسعد.
بدو باید پیوست... آنگاه... انابت مفید نباشد نه راه بازگشتن مهیا و نه عذر تقصیرات خواستن مسموع. ( کلیله و دمنه ).
نه شاخ از بر بیخ باشد مرتب
نه بار از بر برگ باشد مهیا.
خاقانی.
بر دل موئین و جان مؤمنش
مهرچهردین مهیا دیده ام.
خاقانی.
گوسفند فلک و گاو زمین را به منی
حاضر آرند و دو قربان مهیا بینند.
خاقانی.
کس نیست در ده ارچه علفخانه ای بجاست
کس بر علف چه نزل مهیا برافکند.
خاقانی.
قومی به سمرقند مقام ساخته و ساز وعدت تمام ساخته مستعد و مهیااند. ( سلجوقنامه ظهیری ص 11 ). مهیا فرماید از برای وی در این عزا راجحه صبر جمیل را چنانکه در غزا فاتحه نصر جلیل را. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
به دل بترک وفا گفت و ترک گریه به چشم
ببین که کرد مهیا دگر چه کار بمن.
درویش واله هروی.
- مهیا داشتن ؛ آماده و حاضر داشتن :
وان چنگ گردون وش سرش ده ماه نو خدمتگرش
ساعات روز و شب درش مطرب مهیا داشته.
خاقانی.
ملک را خنده گرفت... پس بفرمود تا آنچه مأمول اوست مهیا دارند و بدلخوشی برود. ( گلستان ). تا برقرار ماضی مهیا دارند. ( گلستان ).
- مهیا شدن ؛ آماده شدن. بساختن. مستعد شدن.حاضریراق شدن. کمر بستن. آستین برچیدن. آستین برزدن. ساخته بودن ، تقطیر، مهیا شدن برای کارزار. تکور. تشمر. مهیا شدن برای کار : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

حاضرو آماده ومستعد، کار آماده شده
( اسم ) ۱ - آماده شده . ۲ - مستعد . ۳ - حاضر و آماده : [ قومی ... بسمرقند مقام ساخته و ساز وعدت تمام ساخته مستعد و مهیااند . ] توضیح همین صورت [ مهیا ] از نظر املائ صحیح است نه مهیی زیرا مهموز است .

فرهنگ معین

(مُ هَ یّ ) [ ع . ] (اِمف . ) آماده ، آماده شده .

فرهنگ عمید

۱. حاضر، آماده، مستعد.
۲. شایسته، مناسب.

واژه نامه بختیاریکا

جَم و ( جی ) جلی

جدول کلمات

اماده

مترادف ها

prepared (صفت)
مستعد، فراهم، مهیا

ready (صفت)
اماده، حی و حاضر، فراهم، مهیا، موجود

at hand (صفت)
مهیا

فارسی به عربی

هدیة ، علی استعداد

پیشنهاد کاربران

محیا به معنای حیات یا زندگی هستش و انگلیسی آنMAHYaهستش.
مهیا به معنای آماده و حاضر هستش که انگلیسی آنMAHYYaهستش.
به جای "مهیا" بگوییم "آماده" که از بن واژه "آمادن" می آید و بسیار بِهتَر از این واژه است.
چرا ما ایرانی ها هنگامی که واژه ای عربی را میگوییم ککمان نِمی گزد ولی هنگامی که واژه ای پارسی را میگوییم بدنمان مور مور می شود و شرمسار ( =خجالت زده ) می شویم و یا اگر کس دیگری بگوید به آن ریشخند میزنیم؟
...
[مشاهده متن کامل]

خب، هیچ چرایی ای ندارد و این یک باور نادرست است.
بِدرود!

مَهیا ریشه اوستایی به معنی بانوی بزرگ منش
مَحیا ریشه عربی به معنی زنده و زندگی
مُهَیا یعنی آماده که اصلا به عنوان نام استفاده نمیشه
مهیا یعنی فراهم . آماده کردن چیزی.
محیا یعنی حیات زندگی mahya
مهیا یعنی بزرگمنش و اوستایی هست mahiy
محیا یعنی حیات زندگی
اما مهیا یعنی بانویی بزرگمنش که یک سرچشمه اوستایی داره
پرداخته
اسم محیا به معنی حیات و زندگی و ریشه عربی دارد و در کشور های عربی برای جنس مذکر استفاده می شود اما در ایران هم برای پسر و هم برای دختر به کار می رود
محیا ریشه اسمش عربیه و معنیش حیات و زندگی
و مهیا ریشه اسمش فارسی اوستاییه به معنی بانوی بزرگمنش من خودم اسمم مهیا هست اما خیلیا به اشتباه محیا می نویسن
البته مُهَیا با مَهیا فرق می کنه
بنظرم اسم محیا و مهیا هردو با فتحه رو میم خونده میشه که با ح جیمی عربی به معنی حی و زنده و از صفات خداونده . و دومی ریشه فارسی به معنی بانوی بزرگ منش و منسوب به ماه است. اما مهیا کلمه دیگه ای هم هست به معنای آماده و حاضر که با اسم مهیا کاملا متفاوتی خواهشاً اشتباه نگیرید
مو فقط ایخاسم بدونم معنی مهیا به انگلیس چنه و نیومه اعصابمه خورد که
محیا با ح جیمی مشخص که تلفظ درستش mahya ولی مهیا با ه دو چشم من دیدم خیلیا به عنوان واژه و اسم به کار میبرن
محیا به معنای زندگی و حیات و همیشه زنده هست که ریشه عربی داره اسم خودمم محیاست و برای اینکه مطمئن شین که درست میگم میتونین زیارت عاشورا رو باز کنین و ببنین چجوری نوشته و معنیش چیه. اون قسمتی که میگه محیا و محیا. . . تو قرآن هم اومده.
...
[مشاهده متن کامل]

ولی اسم مَهیا ریشه فارسی داره و با یه معنی دیگه
اما او زمانی که میخوایم به عنوان یه کلمه به معنی آماده به کار ببریم باید بگیم مُهیا که من بعضی جاها میبینم به اشتباه مینویسن مُحیا. بنظرم این افراد بد نیست لااقل به کتابای درس مدرسه مراجعه کنن ببینن چجوری نوشته.

مهیا و مُهیا نوشتاری شبیه هم هست
مهیا یک اسم اوستایی وریشه فارسی داره و دخترانه ، یعنی بزرگ منش و بانوی بزرگ، مخفف مه
اما محیا یعنی حیات و زندگانی و ریشه عربی داره و هم اسم پسره و هم دختر
مُهیا شدن مُهیا کردن ادم گیج میشه بین فعل و اسم این کلمه ایا مُهیا اسم یا فعل
اسم من هم مهیا هست. .
مهیا به معنی بزرگی!بانوی بزرگمنش
محیا اسم دخترانه به معنی حیات زندگی زنده پویا یکی از صفات خداوند ولی مُهیّا فعل به معنی حاضر آماده مُهیّا کردن
کوک بودن چیزی ؛ مهیا و آماده بودن آن. در حد کمال خوبی بودن آن چیز.
دخترم اردیبهشتی و اسمش مهیا هست
به معنی ماه . . . بزرگمنش. . بانوی بزرگ ایرانی
اسم مهیا ریشه زرتشی داره که به اون بانوی که دختر رعیس میشد میگفتن مهیا که به معنی بانوی اتش هم میشه
به نظر من مهیا یعنی بانوی بزرگ
بانوی بزرگ وافتخار میکنم به اسمم که اسم اصیل اوستای هست
مهیا چون اسم کمیه حتما باید موقع نوشتن فتحه برای میم گذاشته بشه در غیر این صورت ممکنه اشتباه خونده بشه موقعی هم که میخوای اسمتو بگی کسی بنویسه باید بگی با ه دو چشم نه ح جیمی عیبش فقط اینه یعنی معنی و خود اسم خیلی زیباست
من خودم مهیا هستم واقعا خوشحال هستم که والدینم اسم مرا مهیا گذاشته اند مهیا یعنی بانوی بزرگ بزرگمش
.

به نظر من محیا اینطوری درست هست معنی هاشون فرق داره
محیا :حیات زندگی
مهیا:بانوی بزرگ
هرکی موافق هست بگه بله

اسم من مهیاست و یک اسم ایرانی هست و اشتباه نیست!!!و با محیا که عربی هست و به معنای زندگی و حیات هست فرق میکنه و هم تلفظ مهیا ( به معنای آماده ) هم نیست، هم تلفظ محیا هست
آماده، تهیه، حاضر، سازمند، فراهم، مستعد، تیار، روبراه
اسم دختراولم مهنا هست دومی رو میخوام بزارم مُهیّا . . معنیش هم میشه استعداد. اماده. کارنیکوکرده. .
محیا اسم عربی به معنی زندگی حیات
مهیا اسم فارسی به معنی اماده ، بزرگمنش و. . .
مهیا یعنی بانوی بزرگمنش
محیا: حیات، زندگی
مهیا: بزرگمنش، بانوی بزرگ
در فرهنگ فارسی اغلب کلمات در تلفظ شبیه به هم هستند اما معانی انها با هم فرق دارد مثل غذا و قضا
محیا به معنی حیات زندگی
مهیا به معنی فراهم کردن یا اماده کردن
مهیا به معنی بانوی بزرگمنش
به نظر من مهیا با محیا خیلی فرق داره
مهیا:اماده فراهم کردن
محیا:حیات زندگی
مهیا، بانوی بزرگمنش، باشکوه، منسوب به مه خیلی معنای قشنگی داره، نام اوستایی است و با محیا که عربیه متفاوته
محیایعنی استعداد، زیبایی، مهربانی آماده ، منظم، دلسوز، از خود گذشته، چون اسم خودم محیاست و همهی این خصوصیات رو دارم
تیار
محیا و مهیا دو اسم متفاوت هستن
از نظر ریشه اسم محیا ریشه عربی دارد ومهیا ریشه فارسی دارد.
اسم مَحیا با مُهیّا فرق داره
از نظر تلفظ هم با هم فرق دارن
محیا= زندگی. حیات
مهیا= حاضر. آماده
از همه دوستان خواهش میکنم این دو اسم رو با هم دیگه قاطی نکنن
شبیه ماه
مهیا : /mahyā/ مَهیا : ( اوستایی ) ، بزرگ. مهیا : مهیا منسوب به مه . بزرگ منش . بانوی بزرگ . اسم مهیا مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است .
تفاوت مُهیا و مَهیا
در پهلوی " پسچک pasachak " از بن پسیچیدن به چیم آماده کردن ، در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
مهیا= آماده

فراهم، آماده، تیار
دخترم متولد اردیبهشته و مهیا منسوب به مه و بانوی بزرگمنش . . . . به همین خاطر اسمشو گذاشتم مهیا
مهیا اسم فارسی به معنای زیباروی باشکوه
به نظر من محیا یا مهیا از نظر زیبایی فرقی ندارند چون تلفظشان یکی است.
محیا یعنی حیات
مهیا یعنی منسوب به ماه
مهیا خیلی صحیح و درست است مهیا همان بانوی بزرگمنش است و از نظر من با محیا عربی فرق دارد از نظر فارسی معنیش صحیح است👏
محیا درسته و عربیه
مَهیا هم درسته و فارسیه
معنیش هم میشه بانوی بزرگمنش
مهیا یه اسم پارسی قدیمی هم حساب میشه
مهیا با هاء اشتباهه
درستش محیا به معنی حیات و زندگی
مَهیا تو لغتنامه دهخدا وجود نداره اون چیزی که تو لغت نامه دهخدا هستش مُهَیَّاس به معنی آماده شده
مُهیا ( ناما کُنیک = اسم مفعول؛ تهیه شده ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پَرَهیک، پَرَهیت ( پَرهی= تهیه؛ اوستایی + «یک، یت» )
اَبگاریک، اَبگاریت، پَساچیک، پَساچیت ( اَبگار، پساچ= تهیه؛ پهلوی + «یک، یت» )
...
[مشاهده متن کامل]

اودیوگیت udyugit ( اودیوگ از سنسکریت: اودیوگَ= تهیه + «یک، یت» )
یوچانیک، یوچانیت ( یوچان از سنسکریت: یوجَنَ= تهیه + «یک، یت» )
رَچَناگ ( رَچَنا= تهیه؛ سنسکریت + «اگ» )
سَمْسیک، سَمسیت ( سَمس از سنسکریت: سَمسکارَ= تهیه + «یک، یت» )
سَمباریک، سمباریت ( سمبار از سنسکریت: سَمْبهارَ= تهیه + «یک، یت» )
اگ، یک پسوند یاتیکی ( = مفعولی ) پهلوی
یت پسوند یاتیکی ( = مفعولی ) سنسکریت

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٣)

بپرس