مهماندوست. [ م ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل ، واقع در 24هزارگزی باختری اردبیل در مسیر شوسه اردبیل با757 تن سکنه. آب آن از چشمه ، و از دو محل به نام مهماندوست بالا و مهماندوست پایین تشکیل شده است و سکنه بالا 396 تن است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
مهماندوست. [ م ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بروانان بخش ترکمان شهرستان میانه ،واقع در 7هزارگزی شمال باختری بخش و دوهزارگزی شوسه میانه به تبریز. با 356 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).، مهمان دوست. [ م ِ ]( ص مرکب ) دوستدار مهمان. که خواهان مهمان باشد. که دوستی مهمان در دل دارد. که از آمدن مهمان گشاده خاطر و شاد شود. مضیاف : بوسفیان گفت ما قومی مهمانداران و مهمان دوستانیم. ( کشف الاسرار ج 2 ص 539 ).
پیش چون من حریف مهمان دوست
جای مهمان ز مغز به که ز پوست.
نظامی.
چون گل باغ بود مهمان دوست خنده میزد چو سرخ گل در پوست.
نظامی.