مهماندار
/mehmAndAr/
مترادف مهماندار: صاحبخانه، میزبان، میهماندار
متضاد مهماندار: مهمان
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
مهماندار. [ م ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گاودولی بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 4هزارگزی باخترمراغه و 2 هزارگزی باختر راه شوسه مراغه به میاندوآب با 355 تن سکنه. آب آن از چاه و رودخانه لیلان و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
مهماندار. [ م ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ایزجرود بخش عجب شیر شهرستان مراغه ، واقع در 65هزارگزی عجب شیر و 45 هزارگزی شمال خاوری راه شوسه مراغه به دهخوارقان با 634 تن سکنه. آب آن از قلعه چای و چشمه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
مهماندار. [ م ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیه ، واقع در 4هزارگزی خاور نقده و دو هزار و پانصد گزی جنوب شوسه نقده به مهاباد دارای 147 تن سکنه. آب آن از رود گدار و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
فرهنگ فارسی
دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان رضائیه .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. کسی که مهمان دارد و از او پذیرایی می کند، میزبان.
فرهنگستان زبان و ادب
{steward, stewardess} [گردشگری و جهانگردی] فردی که پذیرایی و مراقبت از مهمانان را در کشتی یا هواپیما بر عهده دارد
دانشنامه عمومی
مهماندار (روستا). مهماندار یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان دیزجرود شرقی بخش قلعه چای شهرستان عجب شیر واقع شده است.
جمعیت این روستا بر پایهٔ نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵ خورشیدی، برابر با ۱٬۰۹۰ نفر بوده است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفجمعیت این روستا بر پایهٔ نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵ خورشیدی، برابر با ۱٬۰۹۰ نفر بوده است. [ ۱]
wiki: مهماندار (روستا)
مترادف ها
سپاه، گروه، دسته، خواجه، ازدحام، خانه دار، مهمانخانه دار، میزبان، صاحبخانه، مهمان دار، انگل دار
مهمان دار، مقیم شبانه روزی
فارسی به عربی
مضیف
پیشنهاد کاربران
مضیف/مهمانخانه/رستوران
مضیف به معنای مهمانخانه ( رستوران )
مهمان دار : مضیف .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 160 ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 160 ) .