مهمانخانه
/mehmAnxAne/
مترادف مهمانخانه: کاروان سرا، مسافرخانه، مهمان پذیر، مهمان سرا، مهمانکده، هتل
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- مهمانخانه ساختن ؛ ترتیب دارالضیافه دادن. بنا کردن جا برای پذیرایی از مهمان : مهمانخانه ساخت و عهد کرد که بی مهمان چیز نخورد. ( قصص الانبیا ص 53 ).
- مهمانخانه نهادن ؛ محلی را به پذیرایی مهمانان اختصاص دادن. ساختن مهمانخانه : شاه مهمانخانه نهاد و خلق ولایت را جمله حلوا داد. ( سمک عیار ج 1 ص 8 ).
|| ساختمانی که مسافران و رهگذریان در آن منزل کنند. مهمانسرا. فُنتُق. فندق.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. = هتل
فرهنگستان زبان و ادب
واژه نامه بختیاریکا
اصطلاحات و ضرب المثل ها
مترادف ها
منزل، کاروانسرا، خان، مسافرخانه، مهمانخانه
میخانه، کاروانسرا، مهمانخانه
هتل، مسافرخانه، مهمانخانه
مسافرخانه، مهمانخانه، محل کرایه دادن اطاق
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
رشن
پانسیون