مهمان پرست. [ م ِمام ْ پ َ رَ ] ( نف مرکب ) که مهمان را تیمار دارد. دوستدار مهمان : بدو گفت چیزی ز بهر نشست فراز آور ای مرد مهمان پرست.فردوسی.به رزم اندرون ژنده پیل است مست ببزم اندرون گرد و مهمان پرست.فردوسی.چو نان خورده شد مرد مهمان پرست بیامد گرفت آبدستان به دست.فردوسی.