مهمان نواز. [ م ِن َ ] ( نف مرکب ) که به خدمت و تیمار مهمان قیام و اهتمام دارد. دوستدار مهمان. مهمان پرست. کسی که مهمان خود را مورد تفقد و پذیرایی قرار می دهد : پرستش نمودند با صد نیاز زهی میزبانان مهمان نواز.
نظامی.
دد و دام را شیر از آن است شاه که مهمان نواز است در صیدگاه.
نظامی.
فرهنگ فارسی
( صفت ) کسی که مهمان خود را مورد تفقد و پذیرایی قرارمیدهد.
فرهنگ عمید
کسی که مهمان را دوست دارد و از او خوب پذیرایی کند.
واژه نامه بختیاریکا
دَر وَردادِه؛ سرفه کش؛ میمُو درار
مترادف ها
hospitable(صفت)
مهمان نواز، مهمان نوازانه، غریب نواز
فارسی به عربی
مضیاف
پیشنهاد کاربران
در تفسیر نور استاد قرائتی یکی از مواردی که ﻋﺠﻠﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺍﺳﺖ را ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺎﻥ بیان می کند. سوال، ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺎﻥ، ﻋﺠﻠﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺍﺳﺖ یعنی چه؟ عجله کردن خوب نیست مگر در امور خیر و نیک . یکی از این موارد مهمان نوازی است. وقتی�مهمانی برای انسان می آید باید سریعا او را مورد اکرام و تکریم قرار دهد و در پذیرایی از او اقدام سریع نماید. مثلا سریعا آب خنکی یا یک لیوان چای بیاورد تا گلویی تازه کند و اینگونه محبت خود را نسبت به او و حضورش ابراز نماید یکی از آدابی است که مورد تاکید در مبحث�مهمان نوازی است. ... [مشاهده متن کامل]
فراخ نان و نمک. [ ف َ ن ُ ن َ م َ ] ( ص مرکب ) بخشنده. آن که خوان گسترد و مردمان به میهمانی خواند و بنوازد : اگر خواهی برتر از مردمان باشی فراخ نان و نمک باش. ( قابوسنامه ) . فراخ آستین. فراخ دست. فراخ عطا. فراخ کندوری. رجوع به این ترکیب ها شود.
معادل مهمان نواز در زبان ترکی می شود سفرلی که معنی تحط الفظی آن می شود کسی که سفره باز و سفره دار است. ولی سفرلی در زبان ترکی یک اصطلاح است و تحت الفظی معنی نمی دهد. و این واژه در اصطلاح یعنی مهمان نواز. شهریار در حیدر بابا می گوید: ... [مشاهده متن کامل]
منیم آتام سفرلی بیر کئشیدیدی گؤزللرین آخره قالمئشیدی پدر من مرد مهمان نوازی بود و سفره اش همیشه به روی مهمانان آشنا و غریبه باز بود. در زیبایی هم آخر زیبایی محسوب می شد. و به عبارت دیگر در میان زیبایان دیگر آخرش بود.