مهما امکن

لغت نامه دهخدا

مهما امکن. [ م َ اَ ک َ ] ( ع ق مرکب ) ( مرکب از مهما ادات شرط + امکن فعل شرط آن ) هر وقت که ممکن شود. تا وقتی که ممکن باشد. ( غیاث ). تا بتوان. به اندازه توانائی. در حد امکان. حتی المقدور.

فرهنگ فارسی

تابتوان باندازه توانایی تاوقتی که ممکن باشد .
ادات و فعل هر وقت که ممکن شود به اندازه توانائی در حد امکان .

فرهنگ عمید

تا وقتی که ممکن باشد، تا بتوان، به اندازۀ توانایی.

پیشنهاد کاربران

بپرس