چو ما مهرگانی بپوشیم خز
به نخجیر باید شدن سوی جز.
فردوسی.
|| منسوب به جشن مهرگان : همایون و فرخنده بادت نشستن
بدین جشن فرخنده مهرگانی.
فرخی.
به فرخی و به شادی و شاهی ایرانشاه به مهرگانی بنشست بامداد پگاه.
فرخی.
بلند آتش مهرگانی بساخت که تفش بچرخ اختران را بتاخت.
اسدی ( گرشاسب نامه ص 357 ).
|| محصول پاییزی. ( ناظم الاطباء ). || ( اِخ ) در اصطلاح موسیقی ، نام لحن بیست و پنجم از سی لحن باربد و نام نوائی هم هست. ( برهان ). مهرگان. و رجوع به مهرگان شود : چو نو کردی نوای مهرگانی
ببردی هوش خلق از مهربانی.
نظامی.