مهرپرستی

/mehrparasti/

لغت نامه دهخدا

مهرپرستی. [ م ِپ َ رَ ] ( حامص مرکب ) پرستش مهر. پرستیدن مهر، که یکی از ایزدان مهم مذهب زرتشت است. رجوع به مهر شود.

فرهنگ فارسی

میترا میثر در اوستا و پارسی باستان میترا در سانسکریت میتره در پهلوی میتر [ دار مستتر ] معنی اصلی مهر را دوستی و محبت دانسته است .[ یوستی ] گوید مهر واسطه و رابطه فروغ محدث و فروغ ازلی بعبارت دیگر واسطه بین آفریدگار و آفریدگان است . در گاتها کلمه میتره بمعنی عهد و پیمان آمده است . مهر در اوستا از آفریدگان اهورا محسوب شده است و ایزد محافظ عهد و پیمان است و از این رو فرشته فروغ و روشنائی است تا هیچ چیز بر او پوشیده نماند . ماه هفتم سال و روز شانزدهم هر ماه ویشت دهم اوستا و جشن مهرگان خاص اوست . آئین ستایش مهر از ایران به بابل و آسیاس صغیر رفت و سپس با سربازان رومی به اروپا راه یافت و در آنجا مهر به صورت خدایی بزرگ پرستیده شد و بدین گونه آئین مهر پرستی پدید آمد .
پرستش مهر . پرستیدن مهر که یکی از ایزدان مهم مذهب زرتشت است .

فرهنگ عمید

مذهب ایرانیان پیش از ظهور زردشت که درآن مهر، خدای روشنایی را پرستش می کردند.

دانشنامه آزاد فارسی

پیشنهاد کاربران

گردونه مهر ایران باستان در اصل و ریشه اشاره به گردش خورشید بدور زمین نداشته است که یک تفسیر سطحی - نجومی بیش نمی باشد بلکه اشاره به حرکت دایره وار عشق و زندگی که همیشه پس از یک دور کامل به نقطه اول بر میگردد و حرکت خودرا دوباره در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین از نو آغاز می کند تا بازگشت دوباره به حالت بهشت برین اولیه و ازلی و ابدی . راز ها و معانی ژرف نهفته در پشت پرده ظاهر گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان یکی می باشند و ژرف ترین حقیقت و راز و معنای نهفته در پشت پرده ظاهر این دو گرونه این است که عشق و زندگی انسان بصورت خطی و پیوسته جاودانه نمی باشد بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه. هر بار در یک وادی یا منزل یا پله و یا ایستگاهی برتر و کمال یافته تر از پیش و آنهم نه روی یک مسیر مارپیچی یا فنری شکل از پایین به بسوی بالا بلکه دایره وار در سر جای خود در بطن ظرف نگهدارنده محتوا یعنی مکان و بیمکانی مطلق رویهمدیگر و از یک خمیر مایه ساختاری و واحد و یگانه . گردونه مهر و چرخه تولد و مرگ خردمندان گم نام ایرانی و هندو یک پدیده طبیعی است و شرح و توضیح و تبیین و توجیه آن از طریق گردش حلول روان یا تناسخ باطل می باشد و حقیقت ندارد. لذا باطل بودن شرح و توضیح یک پدیده طبیعی به این معنا نیست که خود پدیده طبیعی هم باطل باشد. سمبل ها یا نشان های کوچکتر چلیپا و سواستیکا یا علامت صلیب شکسته ( در اصل غلابی شکل ) یعنی میترا و وارونه ایرانیان و شیوا و شاکتی هندوان یکی خدای عشق و زندگی و نه خدای خورشید و دیگری اله عشق و زندگی و نه اله ماه با حروف لاتین به شکل های زیر :
...
[مشاهده متن کامل]

Mitra & Warune : MW
Shiva & Shakti : SS
Man and Woman
Side an Side
مرد و زن دست در دست هم ؛ در کنار همدیگر ؛ همراه و همگام و هم قدم با همدیگر و هردو در پیشگاه خداوند متعال به یک سهم مساوی و برابر با هم از حق و حقوق و زندگی و آزادی بر خوردار.
در اصل و ریشه در میدان های کلی خود شناسی و انسان شناسی اشاره به این راز و حقیقت ژرف داشته و دارند که هرفرد انسانی چه زن و چه مرد حداقل دارای دو جنبه یا دو بُعد انسانی می باشد، یعنی هم زن و هم مرد روی همدیگر ؛ یکی اصلی و واقعی و عینی و آشکار و پدیدار شده یا فنومنی و دیگری فرعی و پنهانی و غیر واقعی و سایه وار و پدیدار نشده یا نوومنی . این دو جنبه یا دو بُعد انسانی به یک سهم مساوی و برابر با هم از حق زندگی دنیوی و تجربه عشق به غیر و تولید مثل از طریق زوجیت و آمیزش جنسی با غیر برخوردار می باشند. این دو نیم زوج بنیادی و خودی در طول سلسله طویل نظم ها و زندگی های دنیوی در طول زمان و بیزمانی پشت سر هم و هرکدام در دنیای واقعی و عینی و شهودی خاص و ویژه خویش از مادر متولد می شوند و زندگی و عشق دنیوی خودرا تجربه و سپری می نمایند و آنهم نه یک یا دو یا صد و یا هزار بار بلکه بطور فراوان به تعداد مراتب و درجات مختلف تکاملی بین دو حد یکی نهایت نقصان و امکان اخس و دیگری نهایت کمال و اشرف بین دو حالت بهشت برین متوالی ( مبدء و معاد علمی و نه آئینی و دینی ) . و آنهم در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور مطلقا یکسان و برابر از طریق چرخه یا گردش و یا زنجیره وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان ها. بودا حدود دوهزار و پانصد سال پیش شرح و توضیح چرخه تولد و مرگ را توسط پیشینیان خردمند هندوی خویش از طریق گردش حلول روان یا تناسخ قاطعانه باطل اعلام نموده و چرخش آنر فقط در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی مقدور و امکان پذیر دانسته است. به زبان و روش علمی امروز و فردا یعنی در بطن و بستر و در طول تسلسل تولد و مرگ محتوای کیهان یا جهان از طریق وقوع مه بانگ های متوالی براثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط انقباض.
نتیجه کلی اینکه ما انسان ها بمثابه تافته هایی جدا بافته از تار و پود های کثیر و فراوان و گوناگون این طبیعت و کیهان مثل بابا آدم و ننه حوای سه دین به اصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام از بیرون وارد این دنیا نشده ایم و بازگشت مان هم از راه قبض یا جدایی روح بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی بهنگام فرا رسیدن لحظه مرگ و صعود و معراج آن در قالبی مثالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ و الا آخر، نمی باشد.
لذا باید از این گمراهه روی های پراکنده آئینی و دینی و مذهبی و آتئیستی و خواب ژرف تاریخی از باستان تاکنون بیدار شویم و داستان یا افسانه آفرینش جهان و موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و منظومه های ستاره ای و مجموعه های کهکشانی را بطور کامل از نو بسرائیم ( مشروط بر اینکه بخواهیم ) و این بار به روش و زبان علمی به کمک شناخت و دانش علمی و تفسیر صحیح و حقیقی تئوری های علمی.
یک نکته بسیار مهم :
آئین یکتاپرستی از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان در جهت رقابت و مقابله و مبارزه با آئین های بت پرستی نازل نگردیده و بر هستی و وجود انسان تحمیل نشده است بلکه برخاسته از دل و زمینه های غنی و حاصلخیز آئین های بت پرستی بوده و فرزند راستین و وارث بر حق و ادامه دهنده راه و کمال نهائی جمیع آنها. و دو داستان بنیادی و مشترک سه دین باصطلاح توحیدی؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمّد هم مطمئن و یقینن و بدون شک و تردید و شبهه دو افسانه تخیلی - توهمی بیش نمی باشند و محتوای آنها از طرف خداوند متعال و در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نگردیده است. شاید مهمترین نکته از نکات در زمینه بینش و باور آئینی و دینی و آتئیستی این باشد که شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضی هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری.
در پایان کلام کودکانه امروز خویش که امیدوارم سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشد، من بر این بینش و باورم که خداوند متعال ( البته خدای حقیقی و واقعی و مطلق و بیکران از دیدگاه علمی و نه خدای آئینی و دینی و آتئیستی که فقط یک لفظ یا واژه و یا کلمه بر زبان و در ادبیات و یک مقوله یا مفهوم و ایده انتزاعی در فهم و عقل انسان از باستان تاکنون بیش نبوده و نمی باشد ) در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و والی و هر گونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت معنوی بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجّوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه. همچنین برخلاف بینش و باور و ایمان سه دین توحیدی بر این بینش و باور و ایمانم که خداوند متعال در هیچ زمان و بیزمانی و در هیچ مکان و بیمکانی هیچگاه هیچ فرد انسانی را بابت پندارها و گفتار ها و رفتار های بد دنیوی و هیچ بابت دیگری هرگز مورد استنطاق و مؤاخذه و بازجویی و بازپرسی و ملامت و سرزنش قرار نخواهد داد و هیچ انسانی را به عذاب و سزای جهنمی محکوم و دچار و گرفتار و نخواهد نمود. و آنهم به کوری چشمان و کری گوشان سر و دل اهریمن یا ابلیس و یا شیطان آئینی و دینی که یک موجود خیالی - اوهامی بیش نبوده و نمی باشد و به شکل یک مفهوم یا ایده انتزاعی فقط در خرد یا عقل ناقص بشر از باستان تاکنون موجود بوده و می باشد.
به قول بابا ظاهر بهر جا که رو می کنم فقط ترا می بینیم و یا به قول سعدی انسان یک زمانی بجایی می رسد که فقط خدا را می بیند. در تائید کلام بابا طاهر و اصلاح کلام سعدی ، از دیدگاه من خداوند متعال نه تنها باطن واقعیت و طبیعت و کیهان بلکه ظاهر آنها هم هست ( هو الظاهر و الباطن ) و بخش باطنی وی دقیقا شش برابر بخش ظاهری اش می باشد، نه یک ذره کمتر و نه یک ذره بیشتر.

بپرس