مهره زدن

لغت نامه دهخدا

مهره زدن. [ م ُ رَ / رِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) مهره کشیدن بر صاروج یا کاغذ و غیره برای لغزنده و براق شدن آن. جلا دادن. پرداخت کردن. صیقل کردن. صقال : آن خانه سفید کردند و مهره زدند که گویی هرگز بر آن دیوارها نقش نبوده است. ( تاریخ بیهقی ص 118 ): ترزیز؛ مهره زدن کاغذ. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) کاغذ و جز آن را با مهره کشیدن برای جلادادن .

پیشنهاد کاربران

بپرس