مهرخورد. [ م ِ خوَرْ / خُرْ ] ( ن مف مرکب ) در بیت زیر از فردوسی ظاهراً به معنی درد عشق کشیده است و لاغر و رنجور از دوستی و عشق : چراغی است مر تیره شب را بسیچ به بد تا توانی تو هرگز مپیچ چو سی روز گردش بپیمایدا دو روز و دو شب روی ننمایدا پدید آید آنگاه باریک و زرد چو روی کسی کو بود مهرخورد.