مهدی رضایی ( ۱۳۳۱، تهران – ۱۶ شهریور ۱۳۵۱، تهران ) فعال سیاسی و از اعضای سازمان مجاهدین خلق در قبل از انقلاب ۱۳۵۷ ایران بود. وی پس از ۴ سال فعالیت مبارزاتی در ۱۶ شهریور ۱۳۵۱ پس از محکوم شدن به سه بار اعدام در دادگاه بدوی و تجدید نظر نظامی حکومت پهلوی، تیرباران گردید و لقب گل سرخ انقلاب گرفت.
... [مشاهده متن کامل]
مهدی رضایی در سال ۱۳۳۱ در تهران به دنیا آمد و در کنار برادرانش احمد رضایی و رضا رضایی فعالیت های سیاسی را آغاز کرد و در شانزده سالگی به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست. وی در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۱، پس از اینکه قراری را در ساعت ۵ بعد از ظهر در میدان ژاله ( شهدا ) اجرا کرد، برای اجرای قراری دیگر از خیابان خورشید به طرف دروازه شمیران حرکت نمود. در اواسط همین خیابان یکی از اکیپ های کمیته مشترک به سرپرستی ستوان شهربانی «جاویدمند» به وی مشکوک شد. مهدی که وضع را عادی نیافت، درصدد فرار برآمد؛ لیکن مأموران او را تعقیب کردند و او هم به طرف آنان تیراندازی کرد. گلوله های وی به «ستوان علاء الدین جاویدمند» اصابت کرد و کشته شد؛ ولی خود مهدی توسط بقیه مأموران دستگیر شد.
مهدی رضایی در دادگاهی علنی دفاعیه خود را اعلام نمود.
من در این جا به اتهام عشق به خلق و پیکار در راه خلق محاکمه می شوم. هدف ما فراهم آوردن چنان شرایطی است که همه انسانها تحت آن شرایط به آخرین حد کمال و انسانیت برسند… من در اینجا به اتهام عشق به خلق و پیکار در راه خلق محاکمه می شوم. بگذار رگ و پوست ما در راه خلق فدا گردد. تا ظلم هست مبارزه هست و تا مبارزه هست شکست و پیروزی هست؛ ولی سرانجام پیروزی متعلق به خلق است. این را من نمی گویم این را تاریخ می گوید…
سرانجام در ۱۶ شهریور ماه ۱۳۵۱ در مطبوعات اعلام شد که مهدی رضایی، پس از محکوم شدن به سه بار اعدام در دادگاه بدوی و تجدید نظر نظامی، تیرباران گردید. احمد شاملو در خاطره اعدام او در میدان تیر چیتگر شعری را سروده است.
«ابراهیم در آتش»
در آوار خونین گرگ و میش
دیگرگونه مردی آنک،
که خاک را سبز می خواست
و عشق را شایسته زیباترین زنان ــ
که این اش
به نظر
هدیتی نه چنان کم بها بود
که خاک و سنگ را بشاید.
چه مردی! چه مردی!
که می گفت
قلب را شایسته تر آن
که با هفت شمشیر عشق
درخون نشیند
و گلو را بایسته تر آن
... [مشاهده متن کامل]
مهدی رضایی در سال ۱۳۳۱ در تهران به دنیا آمد و در کنار برادرانش احمد رضایی و رضا رضایی فعالیت های سیاسی را آغاز کرد و در شانزده سالگی به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست. وی در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۱، پس از اینکه قراری را در ساعت ۵ بعد از ظهر در میدان ژاله ( شهدا ) اجرا کرد، برای اجرای قراری دیگر از خیابان خورشید به طرف دروازه شمیران حرکت نمود. در اواسط همین خیابان یکی از اکیپ های کمیته مشترک به سرپرستی ستوان شهربانی «جاویدمند» به وی مشکوک شد. مهدی که وضع را عادی نیافت، درصدد فرار برآمد؛ لیکن مأموران او را تعقیب کردند و او هم به طرف آنان تیراندازی کرد. گلوله های وی به «ستوان علاء الدین جاویدمند» اصابت کرد و کشته شد؛ ولی خود مهدی توسط بقیه مأموران دستگیر شد.
مهدی رضایی در دادگاهی علنی دفاعیه خود را اعلام نمود.
من در این جا به اتهام عشق به خلق و پیکار در راه خلق محاکمه می شوم. هدف ما فراهم آوردن چنان شرایطی است که همه انسانها تحت آن شرایط به آخرین حد کمال و انسانیت برسند… من در اینجا به اتهام عشق به خلق و پیکار در راه خلق محاکمه می شوم. بگذار رگ و پوست ما در راه خلق فدا گردد. تا ظلم هست مبارزه هست و تا مبارزه هست شکست و پیروزی هست؛ ولی سرانجام پیروزی متعلق به خلق است. این را من نمی گویم این را تاریخ می گوید…
سرانجام در ۱۶ شهریور ماه ۱۳۵۱ در مطبوعات اعلام شد که مهدی رضایی، پس از محکوم شدن به سه بار اعدام در دادگاه بدوی و تجدید نظر نظامی، تیرباران گردید. احمد شاملو در خاطره اعدام او در میدان تیر چیتگر شعری را سروده است.
«ابراهیم در آتش»
در آوار خونین گرگ و میش
دیگرگونه مردی آنک،
که خاک را سبز می خواست
و عشق را شایسته زیباترین زنان ــ
که این اش
به نظر
هدیتی نه چنان کم بها بود
که خاک و سنگ را بشاید.
چه مردی! چه مردی!
که می گفت
قلب را شایسته تر آن
که با هفت شمشیر عشق
درخون نشیند
و گلو را بایسته تر آن