مهدور

لغت نامه دهخدا

مهدور. [ م َ ] ( ع ص ) آنکه حق و یا خون او رایگان و باطل شده است.
- مهدورالدم ؛ که خونش حلال است. که خونش مباح است. که کشتن او موجب قصاص یا فدیه نشود. مرگ ارزان. ( از یادداشتهای مؤلف ).

مهدور. [ ] ( اِخ ) تیره ای از طایفه موگوئی ایل چهارلنگ بختیاری. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 76 ).

فرهنگ فارسی

تیره ای از طایفه موگوئی ایل چهارلنگ بختیاری .

واژه نامه بختیاریکا

از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( ت ) ( ط ) موگویی

پیشنهاد کاربران

تباه پذیر
مهدور بر وزن مفعول مانند مهدورالدم
مهدور از دو واژه مهد به معنی گهواره و وَر به معنی صاحب و دارنده تشکیل شده است،
جالب است بدانیم در منطق الطیر عطار از هُدهد به تاج وَر تعبیر شده، یعنی صاحب و دارنده تاج،
مهدور یهنی پرورش یافته
مهدور.
مهد . یعنی تمدن
ور . یعنی پهنا . زیاد . بسیار
به افتخار هر چی مهدور. دوست داشتنی خاص دلچسب مهربان غیور.
مهدور طایفه بختیاری موگوی که مهد به معنای تمدن و ور به معنای بسیار من همیشه افتخار میکنم به فامیلم که مهدور هستم مهدور یعنی مهمان نواز یعنی عشق یعنی قدرت وغرور
مهدوری یعنی صاحب مقام ، لطفا معانی عربی به آریایی ها نچسبانید
مهدور
یعنی جایگاهی بزرگ و پهن
صاحب مقام و منزلت
تاج و تخت
مهد به معنی گهواره و ور در اصل ورد بوده که د آن به قرینه لفظی حذف شده به معنی گل سرخ : مهدور یعنی گل سرخی در گهواره
با سلام طبق سوالاتی که به ظهن من خطور کرده و صحبتهای اشخاص مسن سال ( در قدیم تمامی مردم ییلاق و قشلاق میکردند و پیرهارا که توان راه رفتن نداشتند را در اشکفتهای مجهز میگذاشتند ) گویند در همان زمان خانواده
...
[مشاهده متن کامل]
ای پیران خود را خیلی دوست میداشتندو به خاطر بقیه مردم ایل نمیشد پیران خود را با خود ببرند خودشان هم در ییلاق ماندند و خانه درست کردند و کشاورزی به صورت دیمی انجام دادند سال بعد که ایلشان برگشت سرزمین شاداب و سرسبز و جایگاه ( خانه ) بزرگ و مجللی را مشاهده کردند از ان پس انها را مهدور ( جایگاه وسرزمین بزگ ، صاحب گهواره ، اموزگار یا هر چیز با احترام وجلال وبزرگی ) نامیدند ( اضافه میشود ایل از آن پس دیگر کوچ نکرد و در ییلاق ادامه حیات داد . مخلس هر چی مهدور صرفه کش گا به صرفه ومجلس به نامه

مهد یعنی آموزشگاه ور به معنی مدیر یا صاحب
مهدور یعنی صاحب اعتبار و عظمت و بزرگی
واژه معنا داریه و افتخار میکنم فامیلمم مهدوره به افتخار مهدورا
مهدور یعنی گهواره، درود بر ایل همیشه سرفراز موگویی. . . . افتخار میکنم مهدور هستم
مهدور "ها" طایفه ای بزرگ در ایل بختیاری هستند. معانی بسیاری همچون ( گهواره خونین ) ، ( صاحب تاج و تخت ) ، ( صاحب تمدن بزرگ ) برای این نام خانوادگی وجود دارد که دوستان به آن ها اشاره کردند. . .
مهد یعنی گهواره. ور یعنی بزرگ
مهدوریعنی همه چیز
مهد. . . یعنی. پرورش ، ور. . یعنی گل و گیاه. مهدور، یعنی پرورش گل و گیاه.
مهد یعنی گهواره و ور یعنی ساختن و سازنده پس مهدور یعنی گهواره ساز
صاحب گهواره پهناور
مهدور یعنی گهواری بزرگ
مهدور یعنی تمدن داشتن
مهدبه معنی جایگاه و ور به معنی صاحب است که می شود صاحب جایگاه ومقام . کلمه مهدورریشه فارسی داردوآریایی هادارای این فامیل می باشند.
مهد به معنی گهواره یا محل نشستن مانند تخت
ور به معنی دارا صاحب پس مهدور به معنای صاحب تاج و تخت
مهد یعنی ( گهواره ) ور یعنی ( دارا، صاحب ) مهدور یعنی دارای گهواره
مهد به معنی تمدن
ور به معنای پهن و بزرگ
مهدور ( mahdevar ) به معنی تمدن بزرگ
مهد یعنی گهواره . وری یعنی خونین ( گهواره خونین )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس