مهتدى

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] کلیدواژه: بنی عباس، مهتدی عباسی، موسی بن بغا، خلافت عباسی
ابواسحاق محمد بن واثق بن معتصم معروف به "المهتدی بالله"، چهاردهمین خلیفه عباسی است که بر تخت خلافت تکیه زد. وی در سال 215 قمری از کنیزی به نام "قرب" در قاطول در حوالی سامرا دیده به جهان گشود و محل اقامت وی، شهر سامرا بود. مهتدی در چهل سالگی به خلافت رسید. وی پس از خلع معتز عباسی از سوی امیران ترک نژاد و قدرتمند دربار عباسی لباس خلافت پوشید.
در آغاز خلافت وی بغدادیان بشوریدند و از بیعت سرباز زدند ولی به کمک مال این شورش را فرونشاند و بیعت تازه شد پس از آن سپاهیان شورش کردند زیرا سلیمان بن عبدالله طاهر فرمانروای بغداد مقرریشان را مرتب نمی داد. در اثنای شورش، خراسانیان با مردم بغداد بدرفتاری کردند و بغدادیان بر ضد فرمانده آنها قیام کردند و کار بطرد وی انجامید. علویان نیز در بسیاری ولایت های اسلام سر بشورش برداشتند. حسن بن زید علوی در طبرستان بشورید و شورش زنگ که چهارده سال تمام از 255 تا 270 دولت عباسی را به خطر داشت آغاز شد، خارجیان نیز در موصل به پیشوایی مساورشاری طغیان کردند.
مهمتر از همه شورش احمد بن عیسی شیخ بود که پدرش ولایت فلسطین و اردن داشت و چون بمرد احمد بر دمشق تسلط یافت و مالیات به بغداد نداد و میخواست با استفاده از آن آشفتگی ها که در پایتخت خلافت بود بر همه شام مسلط شود و به مصر دست اندازی کند.
مهتدی برای سرکوبی شورش نیرنگ زد و او را ولایت ارمنستان داد و گفت یکی را از جانب خود در شام نایب کند که از آنجا دور شود و از سوی دیگر احمد بن طولون را به پیکار او برانگیخت که اگر شام را بگشود حکومت آن دیار خاص وی باشد و چون ابن طولون آهنگ شام کرد نامه خلیفه رسید که به مصر بازگردد.
آنگاه ماجور سردار ترک از عراق به شام رفت و نیروی احمد را بشکست و دمشق را بگرفت و او را به ارمنستان راند و ولایت شام بر ماجور مسلم شد.
مهتدی نیز مثل همه خلیفگانی که از پس متوکل بودند بازیچه ترکان بود. طبری گوید: «مهتدی دست به آسمان برداشت و گفت خدایا من از اعمال موسی بن بغا و آن خلل که در مرز کرد بیزارم و اشکش فرو ریخت». بدینسان خلیفه عباسی اسیر سپاهیان ترک بود که از موسی بن بغا فرمان می بردند ولی مهتدی در مقابل قوت ترکان به نیرنگ چنگ زد و باکیاک سردار ترک را بسوی خویش جلب کرد و به تقتل موسی بن بغا برانگیخت. به این وعده که فرماندهی سپاه را بدو می دهد اما باکیاک به وعده خلیفه دلخوش نکرد و نامه خلیفه را به موسی بنمود و دو حریف همسخن شدند که باکیاک به اخلاص مندی خلیفه تظاهر کند و او را از میان بردارد. خیلی زود ترکان بر قتل خلیفه همسخن شدند که او به قتل کسانی از موالی که مورد علاقه ترکان بودند فرمان داده بود، از این رو بشوریدند و دستگیرش کردند و از خلافت بینداختند و بدین قانع نشدند بلکه او را شکنجه کردند تا در رجب 256 جان بداد.

پیشنهاد کاربران

بپرس