مهاکال. [ م ِ ] ( اِخ ) به قول ابن الندیم نام بتی است ازآن ِ مهاکالیه. در این شعر سوزنی آمده و ظاهراً آن را نام دیوی پنداشته است : کشوری گیر به یک حمله که آن کشور راپادشاه است عزازیل و مهاکال وزیر.و رجوع به مهاکالیه شود.