مهاوی

لغت نامه دهخدا

مهاوی. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ مَهْوی ̍ و مَهْواة. ( اقرب الموارد ). مغاکهایی که میان دو کوه باشد. پستیهای زمین میان دو کوه : بقایای امم در مهاوی قصور و نقصان قرار گرفته. ( تاریخ بیهق ص 4 ). کوکب کتابت از مهاوی هبوط به اوج ثریا رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 367 ). چون اصرار او بر جهل و غوایت و تهافت او در مهاوی ضلالت بدید ساز محاربت ترتیب داد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 197 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع مهوی مهوائ : ۱ - فضاهای بین دو کوه و مانند آن : [ و برزگران در مواضع دور دست و مهاوی مهیب فارغ و آزاد تخم میکارند و میدروند ... ] ۲ - شکافها.

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مهوی . ۱ - فضاهای بین دو کوه و مانند آن . ۲ - شکاف ها.

فرهنگ عمید

۱. فضاهای میان دو کوه.
۲. [مجاز] مکان.

پیشنهاد کاربران

بپرس