منذر آن شاه با مهارت و مهر
آیتی بود در شمار سپهر.
نظامی.
برای اظهار مهارت خویش در علم عروض گفته بیاریم. ( المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 71 ). || ( مص ) استادی کردن. ( بحر الجواهر ). و رجوع به مهارة شود.مهارة. [ م َ/ م ِ رَ ] ( ع مص ) زیرک شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). زیرک و رسا گردیدن واستادی کردن. ( آنندراج ). مهر. مهور. مهار. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مهارت و مهر شود.
مهارة. [ م ِ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ مُهْر. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). کره های اسب. ( یادداشت مؤلف ).
مهارة. [ م ُ هارْ رَ ] ( ع مص ) به روی کسی آشکار کردن کراهت را. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). کسی را در روی به عنف بد گفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). در روی بانگ کردن. ( از منتهی الارب ).