مهاراجه

/mohArAje/

معنی انگلیسی:
maharajah or maharaja

لغت نامه دهخدا

مهاراجه. [ م َ ج َ / ج ِ ] ( سانسکریت ، ص مرکب ، اِ مرکب ) مهاراجا. شاه بزرگ. امیر بزرگ در هند. مهاراج. مهراج. راجه بزرگ. رای برین.

فرهنگ فارسی

فرهنگ معین

(مَ جِ ) [ سنس . ] (ص . ) توانگر، ثروتمند.

فرهنگ عمید

عنوان هریک از افراد طبقۀ اشراف در هند، فرمانروا، امیر.

دانشنامه عمومی

مَهاراجه ( به سانسکریت: महाराज ) ، که در گویش پارسی گاه به صورت «مُهاراجه» خوانده می شود، عنوان و لقبی سانسکریتی است برای «شاه بزرگ» یا «شاهِ والا». لقب متداول برای بانوان همتراز مهاراجه، مَهارانی است که می تواند هم به همسر مهاراجه گفته شود و هم به زنی که برای مدت زمانی حکومت می کند.
عکس مهاراجه

مهاراجه (فیلم ۱۹۹۸). مهاراجه ( به هندی: Maharaja ) فیلمی محصول سال ۱۹۹۸ و به کارگردانی آنیل شارما است. در این فیلم بازیگرانی همچون گوویندا، مانیشا کویرالا، راج بابار، شاکتی کاپور، کولبوشان کارباندا، آریونا ایرانی ایفای نقش کرده اند.
عکس مهاراجه (فیلم ۱۹۹۸)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

مهاراجهمهاراجهمهاراجهمهاراجه
آریایی:
مهاراجه ( پادشاه بزرگ ) > مه= بزرگ rajah=پادشاه ( در هندوستان )
rajah با واژه های زیر پیوند دارد:
rex
regal
royal
rial
ری ( شهر ری به مانای شهر پادشاهی )
به واژه ری در آبادیس نگر شود

بپرس