مهار ناپذیر


معنی انگلیسی:
irrepressible

پیشنهاد کاربران

لجام گسیخته، وحشی، افسار گسیخته، سرکش، توسن، رام ناشدنی، گریزپا ( اسب )
بی امان ( رود، سیل، باران. . . ) ( اشک، گریه، سرشک. . )
صعودمهارناپذیرِ قیمت نفت
مهاجم مهارناپذیر تیمِ فوتبال
چهره اش نمایانگر وجد و هیجانی مهارناپذیر بود.
ریزش مهارناپذیر ارزش بازار سهام.
غیر قابل کنترل

بپرس