مه زاده

لغت نامه دهخدا

مه زاده. [ م ِه ْ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مهزاد. شاهزاده. مهترزاده :
نیاید همی بانگ مهزادگان
مگر کشته شد شاه آزادگان.
دقیقی.
شدش پیش با خیل مه زادگان
تن خویش کرد از فرستادگان.
اسدی.
و رجوع به ماده قبل شود.

پیشنهاد کاربران

مهزاده : مهزاده اسم دختر ( فارسی ) به معنی : زاده ماه ، زیبا .

بپرس