لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - رشته هایی از ریسمان نخی یا ابریشمی که بشکل رشته یا گلوله درست کنند و بکلاه اطراف لباس علم ( درفش ) بند پرده تسبیح و غیره آویزند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
منگوله شیئی دکوری در دکوراسیون پارچه ای و لباس است و به صورت آویزی است که آن را به شکل رشته و گلوله درست می کنند. منگوله یکی از تزئینات معمول جهانی است و در فرهنگ ها و تمدن های مختلف یافت می شود.
امروزه در کلاه جشن فارغ التحصیلی تمام دانشگاه های جهان مورد استفاده قرار قرارمیگیرد.


این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفامروزه در کلاه جشن فارغ التحصیلی تمام دانشگاه های جهان مورد استفاده قرار قرارمیگیرد.



wiki: منگوله
مترادف ها
خفت، عقد، منگوله، گره، عقده، مشکل، غده، برکمدگی، دژپیه، چیز سفت یا غلنبه، گره دریایی
فریب، مسخره، ضربت، شاقول، سرزنش یا طعنه، شوخی، حقه، وزنه قپان، منگوله، حرکت تند و سریع، سرود یا تصنیف، یک شیلینگ، اونگان
چنبره، منگوله، کاکل ذرت
دسته، منگوله، طره، کلاله، ریش بزی، ته ریش، ریشه پارچه
حقه، منگوله، گل کوکب، انواع گل داودی، منگوله نما، گل منگولهای
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
منگوله ؛ کلمه ی منگوله در واقعیت کار اشاره به یک توپک توخالی دارد که یک توپَّک تو پُر در درون آن فضا، آزادی حرکت داشته باشد برای ایجاد صدا.
مونگولیسم ؛
یک نوع بیماری ژنتیکی با اصطلاح رایجِ سندرم داون که منجر به علائم مختلف از جمله ناهنجاری های عمده یا خفیف در ساختار یا عملکرد ارگان ها است.
... [مشاهده متن کامل]
از جمله علائم عمده و زودرس که تقریباً در همه بیماران مشاهده می شود وجود مشکلات فکری و فیزیکی یا ذهنی و جسمی و یادگیری و نیز محدودیت و تأخیر در رشد و نمو و ناهنجاری در ارگان های حیاتی بدن است.
کلمه ی مونگولیسم یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی مونگول و ایسم می باشد .
مفهوم کلمه ی مونگول منشعب از اصطلاح مَنْگ بودن به معنی خالی بودن و پُر نبودن و ناقص بودن می باشد و کلمه ی ایسم در انتهای کلمات به معنی روشن کننده و معلوم کردن مرتبط با کلمه ی آذر و آذرخش و آذین و. . . به معنی نوعی از یک شاخه ی علمی در انتهای کلمات جهت تفکیک علوم و ایجاد شاخه های علمی متفاوت می باشد.
مَنگوله ؛ کلمه ی منگوله در صنایع زینتی و سنتی و در واقعیت کار، اشاره به یک توپک توخالی دارد که یک توپَّک تو پُر در درون آن فضا، آزادی حرکت داشته باشد برای ایجاد صدا.
خَر مانگه ؛ این اصطلاح طنز در مکالمات روزمره در فرهنگ ایرانی به حالتی اشاره دارد که مثلاً یک جوان نادان و جاهل که به لحاظ علمی تهی از محتوا باشد و با رفتارهای عجولانه با ندانم کاری ها مورد خطاب یک فرد باتجربه و دانا و خبره در کارها قرار می گیرد.
مُنگ ؛ در لهجه های ی جنوب کشور و مناطق بوشهر و اطراف آن به فضای تو در تویی که توسط بشکه ها و آهن آلات و تنه ی درختان در کف دریا برای ایجاد زیستگاه و تکثیر ماهی ها ریخته می شود مُنگُف یا مَنگال ماهی گفته می شود.
اصطلاح گیج و مَنگ هم بی ارتباط با اصطلاح مُنگُف و منگال نمی باشد. اصطلاح گیج و منگ شدن، اشاره به حالتی دارد که بدن خالی از انرژی و ذهن خالی از اطلاعات برای تصمیم گیری شده باشد.
اصطلاح مانگه و مُنگه دادن هم در مکالمات روزمره به معنی خالی بندی کردن یا پوچ و بی محتوا حرف زدن در حالتی که شخص می گوید من فلان کار کردم من فلان می کنم در صورتی که تمام حرف هایی که گفته می شود فقط حرف تو خالی و بی مایه باشد گفته می شود.
اصطلاح مُنگُل هم به آدمهای کالیو یا خُل و چل با ضریب هوشی کم گفته می شود.
اصطلاح مَنگنه هم احتمالا به خاطر ایجاد دو سوراخ که توسط میخ منگنه ایجاد می شود باشد.
مانکن ؛ کلمه ی مانکن و مانکه در واقعیت کار به مجسمه های تو خالی با اندامی شبیه انسان جهت پوشاندن لباس برای نمایش دادن لباس و شلوار و مانتو و. . . به مشتری گفته می شود که با تعریف کلمه ی منگ و مانگ جور در می آید.
اگر هم رد این کلمه را در زبان انگلیسی جستجو کنیم در زبان انگلیسی به خَدنگ ها mongoose گفته می شود و این اسم برای خَدَنگ ها از آن جهت می باشد که لانه های خدنگ ها معمولاً به صورت حفره های تو در تو در زیر زمین ساخته می شوند. این ساختار پیچیده به آن ها کمک می کند تا از شکارچیان در امان باشند و فضای مناسبی برای زندگی اجتماعی فراهم کنند. لانه سازی خَدنگ ها و راسوها و سمورها به صورت زیرزمینی و به صورت دالانهای حفره دار با چندین دهانه ی ورود خروج جهت ایجاد راه گریز و امنیت بیشتر در شرایط خطر می باشد.
مانکی ؛ همچنین در زبان انگلیسی به بوزینه ها و میمون ها از جهت شباهت ظاهری که به انسان ها دارند ولی به لحاظ مانگه بودن و خل و چل بودن این حیوان Monkey گفته می شود.
مَنگال ؛ به یک نوع خاص از ابزار دروگری با دسته ی چوبی بلند که توسط آن با درو کردن زمین خالی از محصول می شود منگال گفته می شود. یعنی با این تعریف، منگال به معنی خالی کننده دارای معنا و مفهوم می شود.
مَنقَل ؛ کلمه ی مَنقَل با ریخت مَنگَل به ظروف فلزی یا سفالی و یا به صورت ایجاد حفره و سنگچین نمودن اطراف حفره که دارای فضای نسبتاً زیادی جهت قرار دادن هیزم و زغال برای پخت غذا می باشد گفته می شود.
منگوله ؛ کلمه ی منگوله در واقعیت کار اشاره به یک توپک توخالی دارد که یک توپَّک تو پُر در درون آن فضا، آزادی حرکت داشته باشد برای ایجاد صدا.
حالا اگر بخواهیم فلسفه ی ایجاد ساختمان کلمات فوق با مصدر مشترک مَنگ را بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات بررسی کنیم تا ببینیم این کلمه از چه سرچشمه ای جاری شده و به چه کلمات دیگری منتهی و از این مصدر ایجاد می شود بدینصورت قابل تبیین خواهد بود ؛
کلمه ی منگ که یک کلمه ی سه حرفی با ریشه ثلاثی می باشد مصدر و بن واژه ی این ریشه ی ثلاثی دو حرف ( م گ ) می باشد.
افزونه ی حرف ( ن ) در میان ساختمان کلمه ی منگ با ذات آوایی و حکمت نگار گونه با یک نقطه در میان کاسه در نگارش این حرف منطبق با حالتی که توسط زبان در دهان ایجاد می شود اشاره به وجود یک فضا جهت نهفته شدن و پنهان کردن چیزی در آن دارد.
یعنی اگر بخواهیم توسط دو حرف ( م گ ) دنبال کلمات مرتبط با این ریشه و با مفهوم خالی بودن و وجود یک فضا بگردیم کلمه ی ماگ قابل روئیت می شود.
ماگ ها در عرف رایج زمان ما به لیوان گفته می شود.
حرف گ در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات در ابعاد کاربردی مختلف و به دلیل نزدیکی محل و نقطه ی مشترک صدور آوا قابل تبدیل به حرف غ می باشد فلذا کلمه ی مُغ در این قانون قابل مشاهده می شود.
کلمه ی مغ به لحاظ یک مفهوم مشترک مرتبط با کلمه ی مغز می باشد.
و در کلمه ی مغز حرف غ مجدداً در قانون قلب ها قابل تبدیل به حرف خ می باشد و با این روند کلمه ی مُخ و مخزن و خزینه قابل مشاهده می شود.
در برخی لهجه های مناطق دیگر ایران به قمقمه ها ، مرتبط با کلمه ی ماگ، مُقّه گفته می شود.
هر چند کلمه ی قمقمه نیز از زاویه ی قانون بازچینی و بازخوانی حروف به صورت معکوس جهت ایجاد بار مخالف در کلمات و پی بردن به کاربری کلمات مرتبط با کلمه ی مُغ و ماگ و ماک و مکیدن و مُک زدن به معنی خالی کردن می باشد.
معنی خالی کردن برای اصطلاح مکیدن و مُک زدن مرتبط با کلمه ی مکان در ادامه ی روند ایجاد کلمات قابل مشاهده می شود.
در ادامه ی روند کلمات ( منگ ماگ ماک و مکیدن ) به معنی خالی بودن و خالی کردن و مکان دار کردن کلمه ی مکر با تعریف نیرنگ و فریب به معنی دسیسه ای که باعث مکیده شدن و خالی کردن و اصطلاحاً جیب بری شود قابل مشاهده می شود.
البته در کلمه ی مکر با توجه به افزونه ی حرف ( ر ) در انتهای ساختمان این کلمه اشاره به یک عمل دارای استمرار و دارای تکرار در مفهوم این کلمه دارد.
مونگولیسم ؛
یک نوع بیماری ژنتیکی با اصطلاح رایجِ سندرم داون که منجر به علائم مختلف از جمله ناهنجاری های عمده یا خفیف در ساختار یا عملکرد ارگان ها است.
... [مشاهده متن کامل]
از جمله علائم عمده و زودرس که تقریباً در همه بیماران مشاهده می شود وجود مشکلات فکری و فیزیکی یا ذهنی و جسمی و یادگیری و نیز محدودیت و تأخیر در رشد و نمو و ناهنجاری در ارگان های حیاتی بدن است.
کلمه ی مونگولیسم یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی مونگول و ایسم می باشد .
مفهوم کلمه ی مونگول منشعب از اصطلاح مَنْگ بودن به معنی خالی بودن و پُر نبودن و ناقص بودن می باشد و کلمه ی ایسم در انتهای کلمات به معنی روشن کننده و معلوم کردن مرتبط با کلمه ی آذر و آذرخش و آذین و. . . به معنی نوعی از یک شاخه ی علمی در انتهای کلمات جهت تفکیک علوم و ایجاد شاخه های علمی متفاوت می باشد.
مَنگوله ؛ کلمه ی منگوله در صنایع زینتی و سنتی و در واقعیت کار، اشاره به یک توپک توخالی دارد که یک توپَّک تو پُر در درون آن فضا، آزادی حرکت داشته باشد برای ایجاد صدا.
خَر مانگه ؛ این اصطلاح طنز در مکالمات روزمره در فرهنگ ایرانی به حالتی اشاره دارد که مثلاً یک جوان نادان و جاهل که به لحاظ علمی تهی از محتوا باشد و با رفتارهای عجولانه با ندانم کاری ها مورد خطاب یک فرد باتجربه و دانا و خبره در کارها قرار می گیرد.
مُنگ ؛ در لهجه های ی جنوب کشور و مناطق بوشهر و اطراف آن به فضای تو در تویی که توسط بشکه ها و آهن آلات و تنه ی درختان در کف دریا برای ایجاد زیستگاه و تکثیر ماهی ها ریخته می شود مُنگُف یا مَنگال ماهی گفته می شود.
اصطلاح گیج و مَنگ هم بی ارتباط با اصطلاح مُنگُف و منگال نمی باشد. اصطلاح گیج و منگ شدن، اشاره به حالتی دارد که بدن خالی از انرژی و ذهن خالی از اطلاعات برای تصمیم گیری شده باشد.
اصطلاح مانگه و مُنگه دادن هم در مکالمات روزمره به معنی خالی بندی کردن یا پوچ و بی محتوا حرف زدن در حالتی که شخص می گوید من فلان کار کردم من فلان می کنم در صورتی که تمام حرف هایی که گفته می شود فقط حرف تو خالی و بی مایه باشد گفته می شود.
اصطلاح مُنگُل هم به آدمهای کالیو یا خُل و چل با ضریب هوشی کم گفته می شود.
اصطلاح مَنگنه هم احتمالا به خاطر ایجاد دو سوراخ که توسط میخ منگنه ایجاد می شود باشد.
مانکن ؛ کلمه ی مانکن و مانکه در واقعیت کار به مجسمه های تو خالی با اندامی شبیه انسان جهت پوشاندن لباس برای نمایش دادن لباس و شلوار و مانتو و. . . به مشتری گفته می شود که با تعریف کلمه ی منگ و مانگ جور در می آید.
اگر هم رد این کلمه را در زبان انگلیسی جستجو کنیم در زبان انگلیسی به خَدنگ ها mongoose گفته می شود و این اسم برای خَدَنگ ها از آن جهت می باشد که لانه های خدنگ ها معمولاً به صورت حفره های تو در تو در زیر زمین ساخته می شوند. این ساختار پیچیده به آن ها کمک می کند تا از شکارچیان در امان باشند و فضای مناسبی برای زندگی اجتماعی فراهم کنند. لانه سازی خَدنگ ها و راسوها و سمورها به صورت زیرزمینی و به صورت دالانهای حفره دار با چندین دهانه ی ورود خروج جهت ایجاد راه گریز و امنیت بیشتر در شرایط خطر می باشد.
مانکی ؛ همچنین در زبان انگلیسی به بوزینه ها و میمون ها از جهت شباهت ظاهری که به انسان ها دارند ولی به لحاظ مانگه بودن و خل و چل بودن این حیوان Monkey گفته می شود.
مَنگال ؛ به یک نوع خاص از ابزار دروگری با دسته ی چوبی بلند که توسط آن با درو کردن زمین خالی از محصول می شود منگال گفته می شود. یعنی با این تعریف، منگال به معنی خالی کننده دارای معنا و مفهوم می شود.
مَنقَل ؛ کلمه ی مَنقَل با ریخت مَنگَل به ظروف فلزی یا سفالی و یا به صورت ایجاد حفره و سنگچین نمودن اطراف حفره که دارای فضای نسبتاً زیادی جهت قرار دادن هیزم و زغال برای پخت غذا می باشد گفته می شود.
منگوله ؛ کلمه ی منگوله در واقعیت کار اشاره به یک توپک توخالی دارد که یک توپَّک تو پُر در درون آن فضا، آزادی حرکت داشته باشد برای ایجاد صدا.
حالا اگر بخواهیم فلسفه ی ایجاد ساختمان کلمات فوق با مصدر مشترک مَنگ را بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات بررسی کنیم تا ببینیم این کلمه از چه سرچشمه ای جاری شده و به چه کلمات دیگری منتهی و از این مصدر ایجاد می شود بدینصورت قابل تبیین خواهد بود ؛
کلمه ی منگ که یک کلمه ی سه حرفی با ریشه ثلاثی می باشد مصدر و بن واژه ی این ریشه ی ثلاثی دو حرف ( م گ ) می باشد.
افزونه ی حرف ( ن ) در میان ساختمان کلمه ی منگ با ذات آوایی و حکمت نگار گونه با یک نقطه در میان کاسه در نگارش این حرف منطبق با حالتی که توسط زبان در دهان ایجاد می شود اشاره به وجود یک فضا جهت نهفته شدن و پنهان کردن چیزی در آن دارد.
یعنی اگر بخواهیم توسط دو حرف ( م گ ) دنبال کلمات مرتبط با این ریشه و با مفهوم خالی بودن و وجود یک فضا بگردیم کلمه ی ماگ قابل روئیت می شود.
ماگ ها در عرف رایج زمان ما به لیوان گفته می شود.
حرف گ در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات در ابعاد کاربردی مختلف و به دلیل نزدیکی محل و نقطه ی مشترک صدور آوا قابل تبدیل به حرف غ می باشد فلذا کلمه ی مُغ در این قانون قابل مشاهده می شود.
کلمه ی مغ به لحاظ یک مفهوم مشترک مرتبط با کلمه ی مغز می باشد.
و در کلمه ی مغز حرف غ مجدداً در قانون قلب ها قابل تبدیل به حرف خ می باشد و با این روند کلمه ی مُخ و مخزن و خزینه قابل مشاهده می شود.
در برخی لهجه های مناطق دیگر ایران به قمقمه ها ، مرتبط با کلمه ی ماگ، مُقّه گفته می شود.
هر چند کلمه ی قمقمه نیز از زاویه ی قانون بازچینی و بازخوانی حروف به صورت معکوس جهت ایجاد بار مخالف در کلمات و پی بردن به کاربری کلمات مرتبط با کلمه ی مُغ و ماگ و ماک و مکیدن و مُک زدن به معنی خالی کردن می باشد.
معنی خالی کردن برای اصطلاح مکیدن و مُک زدن مرتبط با کلمه ی مکان در ادامه ی روند ایجاد کلمات قابل مشاهده می شود.
در ادامه ی روند کلمات ( منگ ماگ ماک و مکیدن ) به معنی خالی بودن و خالی کردن و مکان دار کردن کلمه ی مکر با تعریف نیرنگ و فریب به معنی دسیسه ای که باعث مکیده شدن و خالی کردن و اصطلاحاً جیب بری شود قابل مشاهده می شود.
البته در کلمه ی مکر با توجه به افزونه ی حرف ( ر ) در انتهای ساختمان این کلمه اشاره به یک عمل دارای استمرار و دارای تکرار در مفهوم این کلمه دارد.
مُنگ ؛ در لهجه های ی جنوب کشور و مناطق بوشهر و اطراف آن به فضای تو در تویی که توسط بشکه ها و آهن آلات در کف دریا برای ایجاد زیستگاه ماهی ها ریخته می شود مُنگُف یا مَنگال ماهی گفته می شود.
اصطلاح گیج و مَنگ هم بی ارتباط با اصطلاح مُنگُف و منگال نمی باشد.
... [مشاهده متن کامل]
اصطلاح مُنگه دادن هم در مکالمات روزمره به معنی خالی بندی کردن در حالتی که شخص می گوید من فلان کار کردم من فلان می کنم در صورتی که تمام حرف هایی که گفته می شود فقط حرف تو خالی باشد گفته می شود.
اصطلاح مُنگُل هم به آدمهای کالیو یا خُل و چل با ضریب هوشی کم گفته می شود.
اصطلاح منگنه هم احتمالا به خاطر ایجاد دو سوراخ که توسط میخ منگنه ایجاد می شود باشد.
اگر هم رد این کلمه را در زبان انگلیسی جستجو کنیم در زبان انگلیسی به خَدنگ ها mongoose گفته می شود و این اسم برای خدنگ ها از آن جهت می باشد که لانه های خدنگ ها معمولاً به صورت حفره های تو در تو در زیر زمین ساخته می شوند. این ساختار پیچیده به آن ها کمک می کند تا از شکارچیان در امان باشند و فضای مناسبی برای زندگی اجتماعی فراهم کنند.
همچنین در زبان انگلیسی به بوزینه ها و میمون ها از جهت شباهت ظاهری که به انسان ها دارند ولی به لحاظ خل و چل بودن این حیوان Monkey گفته می شود.
به یک نوع خاص از ابزار دروگری با دسته ی چوبی بلند که توسط آن با درو کردن زمین خالی از محصول می شود منگال گفته می شود. یعنی با این تعریف، منگال به معنی خالی کننده دارای معنا و مفهوم می شود.
همچنین با مفهوم مشترک خالی بودن و وجود یک فضا در چیزی، کلمه ی مَنقَل به ظرف فلزی که که در آن هیزم و زغال برای پخت غذا ریخته می شود گفته می شود
حالا اگر بخواهیم فلسفه ی ایجاد ساختمان این کلمه را بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات بررسی کنیم بدینصورت قابل تبیین خواهد بود ؛
کلمه ی منگ که یک کلمه ی سه حرفی با ریشه ثلاثی می باشد مصدر و بن واژه ی این ریشه ی ثلاثی دو حرف ( م گ ) می باشد.
افزونه ی حرف ( ن ) در میان ساختمان کلمه ی منگ با ذات آوایی و حکمت نگار گونه با یک نقطه در میان کاسه در نگارش این حرف منطبق با حالتی که توسط زبان در دهان ایجاد می شود اشاره به وجود یک فضا جهت نهفته شدن و پنهان کردن چیزی در آن دارد.
یعنی اگر بخواهیم توسط دو حرف ( م گ ) دنبال کلمات مرتبط با این ریشه و با مفهوم خالی بودن و وجود یک فضا بگردیم کلمه ی ماگ قابل روئیت می شود.
ماگ ها در عرف رایج زمان ما به لیوان گفته می شود.
حرف گ در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات در ابعاد کاربردی مختلف و به دلیل نزدیکی محل و نقطه ی مشترک صدور آوا قابل تبدیل به حرف غ می باشد فلذا کلمه ی مُغ در این قانون قابل مشاهده می شود.
کلمه ی مغ به لحاظ یک مفهوم مشترک مرتبط با کلمه ی مغز می باشد.
و در کلمه ی مغز حرف غ مجدداً در قانون قلب ها قابل تبدیل به حرف خ می باشد و با این روند کلمه ی مُخ و مخزن قابل مشاهده می شود.
در برخی لهجه های مناطق دیگر ایران به قمقمه ها ، مرتبط با کلمه ی ماگ، مُقّه گفته می شود.
هر چند کلمه ی قمقمه نیز از زاویه ی قانون بازچینی و بازخوانی حروف به صورت معکوس جهت ایجاد بار مخالف در کلمات و پی بردن به کاربری کلمات مرتبط با کلمه ی مُغ و ماگ و ماک و مکیدن و مُک زدن به معنی خالی کردن می باشد.
معنی خالی کردن برای اصطلاح مکیدن و مُک زدن مرتبط با کلمه ی مکان در ادامه ی روند ایجاد کلمات قابل مشاهده می شود.
در ادامه ی روند کلمات ( منگ ماگ ماک و مکیدن ) به معنی خالی بودن و خالی کردن و مکان دار کردن کلمه ی مکر با تعریف نیرنگ و فریب به معنی دسیسه ای که باعث مکیده شدن و خالی کردن و اصطلاحاً جیب بری شود قابل مشاهده می شود.
البته در کلمه ی مکر با توجه به افزونه ی حرف ( ر ) در انتهای ساختمان این کلمه اشاره به یک عمل دارای استمرار و دارای تکرار در مفهوم این کلمه دارد.
اصطلاح گیج و مَنگ هم بی ارتباط با اصطلاح مُنگُف و منگال نمی باشد.
... [مشاهده متن کامل]
اصطلاح مُنگه دادن هم در مکالمات روزمره به معنی خالی بندی کردن در حالتی که شخص می گوید من فلان کار کردم من فلان می کنم در صورتی که تمام حرف هایی که گفته می شود فقط حرف تو خالی باشد گفته می شود.
اصطلاح مُنگُل هم به آدمهای کالیو یا خُل و چل با ضریب هوشی کم گفته می شود.
اصطلاح منگنه هم احتمالا به خاطر ایجاد دو سوراخ که توسط میخ منگنه ایجاد می شود باشد.
اگر هم رد این کلمه را در زبان انگلیسی جستجو کنیم در زبان انگلیسی به خَدنگ ها mongoose گفته می شود و این اسم برای خدنگ ها از آن جهت می باشد که لانه های خدنگ ها معمولاً به صورت حفره های تو در تو در زیر زمین ساخته می شوند. این ساختار پیچیده به آن ها کمک می کند تا از شکارچیان در امان باشند و فضای مناسبی برای زندگی اجتماعی فراهم کنند.
همچنین در زبان انگلیسی به بوزینه ها و میمون ها از جهت شباهت ظاهری که به انسان ها دارند ولی به لحاظ خل و چل بودن این حیوان Monkey گفته می شود.
به یک نوع خاص از ابزار دروگری با دسته ی چوبی بلند که توسط آن با درو کردن زمین خالی از محصول می شود منگال گفته می شود. یعنی با این تعریف، منگال به معنی خالی کننده دارای معنا و مفهوم می شود.
همچنین با مفهوم مشترک خالی بودن و وجود یک فضا در چیزی، کلمه ی مَنقَل به ظرف فلزی که که در آن هیزم و زغال برای پخت غذا ریخته می شود گفته می شود
حالا اگر بخواهیم فلسفه ی ایجاد ساختمان این کلمه را بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات بررسی کنیم بدینصورت قابل تبیین خواهد بود ؛
کلمه ی منگ که یک کلمه ی سه حرفی با ریشه ثلاثی می باشد مصدر و بن واژه ی این ریشه ی ثلاثی دو حرف ( م گ ) می باشد.
افزونه ی حرف ( ن ) در میان ساختمان کلمه ی منگ با ذات آوایی و حکمت نگار گونه با یک نقطه در میان کاسه در نگارش این حرف منطبق با حالتی که توسط زبان در دهان ایجاد می شود اشاره به وجود یک فضا جهت نهفته شدن و پنهان کردن چیزی در آن دارد.
یعنی اگر بخواهیم توسط دو حرف ( م گ ) دنبال کلمات مرتبط با این ریشه و با مفهوم خالی بودن و وجود یک فضا بگردیم کلمه ی ماگ قابل روئیت می شود.
ماگ ها در عرف رایج زمان ما به لیوان گفته می شود.
حرف گ در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات در ابعاد کاربردی مختلف و به دلیل نزدیکی محل و نقطه ی مشترک صدور آوا قابل تبدیل به حرف غ می باشد فلذا کلمه ی مُغ در این قانون قابل مشاهده می شود.
کلمه ی مغ به لحاظ یک مفهوم مشترک مرتبط با کلمه ی مغز می باشد.
و در کلمه ی مغز حرف غ مجدداً در قانون قلب ها قابل تبدیل به حرف خ می باشد و با این روند کلمه ی مُخ و مخزن قابل مشاهده می شود.
در برخی لهجه های مناطق دیگر ایران به قمقمه ها ، مرتبط با کلمه ی ماگ، مُقّه گفته می شود.
هر چند کلمه ی قمقمه نیز از زاویه ی قانون بازچینی و بازخوانی حروف به صورت معکوس جهت ایجاد بار مخالف در کلمات و پی بردن به کاربری کلمات مرتبط با کلمه ی مُغ و ماگ و ماک و مکیدن و مُک زدن به معنی خالی کردن می باشد.
معنی خالی کردن برای اصطلاح مکیدن و مُک زدن مرتبط با کلمه ی مکان در ادامه ی روند ایجاد کلمات قابل مشاهده می شود.
در ادامه ی روند کلمات ( منگ ماگ ماک و مکیدن ) به معنی خالی بودن و خالی کردن و مکان دار کردن کلمه ی مکر با تعریف نیرنگ و فریب به معنی دسیسه ای که باعث مکیده شدن و خالی کردن و اصطلاحاً جیب بری شود قابل مشاهده می شود.
البته در کلمه ی مکر با توجه به افزونه ی حرف ( ر ) در انتهای ساختمان این کلمه اشاره به یک عمل دارای استمرار و دارای تکرار در مفهوم این کلمه دارد.
در فرهنگ زبانی شیراز به ان گمپاله هم میگن، بجای منگوله میگن گمپاله،
گاهی هم از جنس قالی بافته میشه
گاهی هم از جنس قالی بافته میشه
گمبول
شرابه ، آویزه
تزئینات در زندگی عشایری از جنس خود این زندگی است. عشایر نظیر سایر اقشار مردم در عزا و عروسی، در شادی و غم آئین ها و مراسم خاص خود را دارند. برای تزئین مراسم عروسی و شادی از بافته های رنگی به نام گمبول با ضم �گ� استفاده می شود. به این منظور بندی بافتنی را تهیه می کنند و به فاصله هر 20 سانتی متر نظیر ریسه های رنگی مراسم عروسی از نخ های رنگی پشمی یا کاموایی گلوله های نخی درست می کنند و آویزان می نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
گمبول یا گمپل در اندازه های مختلف و برای مصارف مختلف تهیه می شود. کمپول های درشت و پشمی برای طناب سیاه چادر و گمبول های ریز دکمه ای برای تزئین خورجین و نظیر آن استفاده می شود. حتی برای نوار روی آلاچیق ها نیز از گمبول های رنگی استفاده می گردد. از دیگر مصارف گمبول، تزئین جل اسب، تزئینات گلیم و جاجیم مورد استفاده در چینش بافتنی ها است که روی بافتنی های تزئینی منزل کشیده شده و به عنوان پرده ای رنگین استفاده می گردد.
طول گمبول ها به طور متوسط 15 سانتی متر و خط سر آنها 5 تا 8 سانتی متر می باشد و برای محکم شدن و وانرفتن بند ها، با نخ و سوزن این بند ها را به هم می دوزند. محل آویز گمبول ها نیز می تواند یک بند به قطر 2 تا 5 سانتی متر باشد و یا نواری به عرض 10 تا 7 سانتی متر تهیه گردد و گمبول ها از آن آویزان گردند.
... [مشاهده متن کامل]
گمبول یا گمپل در اندازه های مختلف و برای مصارف مختلف تهیه می شود. کمپول های درشت و پشمی برای طناب سیاه چادر و گمبول های ریز دکمه ای برای تزئین خورجین و نظیر آن استفاده می شود. حتی برای نوار روی آلاچیق ها نیز از گمبول های رنگی استفاده می گردد. از دیگر مصارف گمبول، تزئین جل اسب، تزئینات گلیم و جاجیم مورد استفاده در چینش بافتنی ها است که روی بافتنی های تزئینی منزل کشیده شده و به عنوان پرده ای رنگین استفاده می گردد.
طول گمبول ها به طور متوسط 15 سانتی متر و خط سر آنها 5 تا 8 سانتی متر می باشد و برای محکم شدن و وانرفتن بند ها، با نخ و سوزن این بند ها را به هم می دوزند. محل آویز گمبول ها نیز می تواند یک بند به قطر 2 تا 5 سانتی متر باشد و یا نواری به عرض 10 تا 7 سانتی متر تهیه گردد و گمبول ها از آن آویزان گردند.
آویز