منگول
/mongol/
لغت نامه دهخدا
منگول. [ م َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیه است. و 148 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگستان زبان و ادب
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
منگول به معنای عقب افتاده ابله خنگ زبان نفهم بی شعور است ممکن است اشاره ای هم به منگولستان یا مغولستان ذاشته باشد
منگول یک واژه ترکی است و اصل آن "مینگول" یا "بینگول" می باشد
مین یا بین = هزار
گول = گل
مینگول یا بینگول = هزار گل که یک اسم دخترانه می باشد
حتی به صورت گولبین ( gulbin ) نیز به عنوان اسم دخترانه استفاده می شود.
مین یا بین = هزار
گول = گل
مینگول یا بینگول = هزار گل که یک اسم دخترانه می باشد
حتی به صورت گولبین ( gulbin ) نیز به عنوان اسم دخترانه استفاده می شود.
در ترکی به معنای مینگ ( خوشبخت ) قول ( بنده )
بنده سعادتمند. سعادتمند
بنده سعادتمند. سعادتمند
شنگول یعنی گل شادی، منگول یعنی گل من. ترکی هستن
منگول:::منگولستان. مغولستان است
منگول یعنی کسی که اختیار
کارهای بد انجام داده شده خود را نیز قبول نمی کند.
قوم مغول در حمله به ایران
تمام کتب تاریخی و ملی ایران
را به آتش کشید و بسیاری از
... [مشاهده متن کامل]
شهرها را ویران کرد
این قوم رفته رفته با به کارگیری وزیران ایرانی به حکومت خود ادامه داد
و زبان پارسی زبان درباری
آنها بود
و بسیاری از این قوم بت پرست
مسلمان شدند
از زمان مغول ها
کلمه منگول در زبان پارسی
رواج پیدا کرد
منگول یعنی کسی که اختیار
کارهای بد انجام داده شده خود را نیز قبول نمی کند.
قوم مغول در حمله به ایران
تمام کتب تاریخی و ملی ایران
را به آتش کشید و بسیاری از
... [مشاهده متن کامل]
شهرها را ویران کرد
این قوم رفته رفته با به کارگیری وزیران ایرانی به حکومت خود ادامه داد
و زبان پارسی زبان درباری
آنها بود
و بسیاری از این قوم بت پرست
مسلمان شدند
از زمان مغول ها
کلمه منگول در زبان پارسی
رواج پیدا کرد