لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - ابزاریست که بوسیله آن دگمه و جا دگمه سازند : [ رواج منگنه برای تزیین منسوجات و اقمشه در کاشان و غیر آن ( بزمان ناصر الدین شاه ) . ] ( الماثر و الاثار . ۲ ) ۱٠۲ - آلتی فلزی که چیزی را در میان یا زیر آن گذارند و تحت فشار قرار دهند . ۳ - آلتی که بوسیله آن آب گیری . را استخراج کنند آب میوه گیری . ۴ - آلتی که بوسیله آن روغن بزورات را استخراج کنند.
منسوب به منگنه
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. افزاری که با آن دکمه و جادکمه درست می کنند.
فرهنگستان زبان و ادب
[مهندسی مواد و متالورژی] ← پرس
دانشنامه عمومی
منگنه وسیله ای است که صفحات کاغذ یا تکه هایی از جنس های چوب، پلاستیک و … را با استفاده از سوزن منگنه به هم متصل می کند. نام دیگر این دستگاه آگراف یا پنس می باشد. این عمل را منگنه کردن می گویند و در انواع مختلفی اعم از برقی و دستی و هیدرولیک موجود می باشد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: منگنه
جدول کلمات
مترادف ها
گناه، عیب، فساد، بدی، فسق، منگنه، فسق و فجور، خلفه، خبث
قوت، مهر، ضرب، مشت، خپله، استامپ، منگنه، ضربت مشت
استوانه، نورد، منگنه، غلتانک، غلتک، غلطک، بام غلتان
جمعیت، فشار، ماشین فشار، ازدحام، چاپ، دستگاه پرس، مطبوعات، پرس، جراید، ماشین چاپ، مطبعه، منگنه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
منگنه کلمه ای ترکی است که وارد پارسی شده است یک شی برای نگهداری کاغذ است که کاملا ترکی است
ریشهاش کجایی است دوستان ؟ ممکنه اسم برند باشه که روش مونده؟
واژه منگنه کاملا پارسی است چون در ترکی می شود زنباه این واژه یعنی منگنه صد درصد پارسی است.
منگنه فکر کنم ی اسم المانی میباشد در زمان قدیم ( خوانین ) حدود ده سال بعد از جنگ جهانی دوم ی دکتر المانیو اورده بودند درمانگاه منطقه ما اسمشو قدیما بهش میگفتن دکتر شوشو ولی در واقع دکتر منگنه نام داشت
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
واقعا دکتر بسیار خوب وحیاط بخشی برای خیلیها هنوز که هنوز است قدیما به نیکی از او نام میبرند روحش شاد
دستگاه منگنه= دستگاه دُوخت
منگنه=دُوخت
منگنه=دُوخت
پرس
منگنه : چریکو ( گویش جهرمی )
Press=منگنه
کابسه