منگنه

/mangane/

معنی انگلیسی:
press, punch, stamp, stapler, perforator, eyelet - ring

لغت نامه دهخدا

منگنه. [ م َگ َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) معصره و جندره و جوازان و جواز وابزاری که بدان بر میوه جات و مانند آن فشار وارد می آورند تا آب آن گرفته شود و نیز ابزاری که در گرفتن روغن بزورات به کار می برند. ( ناظم الاطباء ). دستگاه فشردن. ماشینی که بدان دانه ها یا میوه را فشار دهند گرفتن آب یا روغن را از آنها. || ابزاری مر چاپچیان را. || آلتی برای فشردن اجسام چون پشم و پنبه و کاغذ و جزاینها. || ابزاری مر آهنگران را. ( ناظم الاطباء ). || ابزاری که با آن دگمه و جادگمه سازند : رواج منگنه برای تزیین منسوجات و اقمشه در کاشان و غیر آن. ( المآثر و الاَّثار ص 102 ).

فرهنگ فارسی

آلت فشار، ودستگاه یاابزاری که چیزی رازیر آن بگذارندوفشاربدهند، افزاری که با آن تکمه وجاتکمه درست میکنند
( اسم ) ۱ - ابزاریست که بوسیله آن دگمه و جا دگمه سازند : [ رواج منگنه برای تزیین منسوجات و اقمشه در کاشان و غیر آن ( بزمان ناصر الدین شاه ) . ] ( الماثر و الاثار . ۲ ) ۱٠۲ - آلتی فلزی که چیزی را در میان یا زیر آن گذارند و تحت فشار قرار دهند . ۳ - آلتی که بوسیله آن آب گیری . را استخراج کنند آب میوه گیری . ۴ - آلتی که بوسیله آن روغن بزورات را استخراج کنند.
منسوب به منگنه

فرهنگ معین

(مَ گَ نِ ) (اِ. ) ابزاری که چیزی را در میان یا زیر آن می گذارند و سوراخ می کنند یا تحت فشار قرار می دهند.

فرهنگ عمید

۱. دستگاه یا ابزاری که چیزی را زیر آن بگذارند و فشرده کنند، آلت فشار.
۲. افزاری که با آن دکمه و جادکمه درست می کنند.

فرهنگستان زبان و ادب

{punch} [حمل ونقل ریلی] دستگاه یا وسیله ای که بلیت ها را با آن سوراخ و باطل می کنند
[مهندسی مواد و متالورژی] ← پرس

دانشنامه عمومی

منگنه وسیله ای است که صفحات کاغذ یا تکه هایی از جنس های چوب، پلاستیک و … را با استفاده از سوزن منگنه به هم متصل می کند. نام دیگر این دستگاه آگراف یا پنس می باشد. این عمل را منگنه کردن می گویند و در انواع مختلفی اعم از برقی و دستی و هیدرولیک موجود می باشد.
عکس منگنهعکس منگنهعکس منگنهعکس منگنهعکس منگنه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

پرس

مترادف ها

vice (اسم)
گناه، عیب، فساد، بدی، فسق، منگنه، فسق و فجور، خلفه، خبث

punch (اسم)
قوت، مهر، ضرب، مشت، خپله، استامپ، منگنه، ضربت مشت

roller (اسم)
استوانه، نورد، منگنه، غلتانک، غلتک، غلطک، بام غلتان

press (اسم)
جمعیت، فشار، ماشین فشار، ازدحام، چاپ، دستگاه پرس، مطبوعات، پرس، جراید، ماشین چاپ، مطبعه، منگنه

فارسی به عربی

قراص

پیشنهاد کاربران

منگنه کلمه ای ترکی است که وارد پارسی شده است یک شی برای نگهداری کاغذ است که کاملا ترکی است
ریشهاش کجایی است دوستان ؟ ممکنه اسم برند باشه که روش مونده؟
واژه منگنه کاملا پارسی است چون در ترکی می شود زنباه این واژه یعنی منگنه صد درصد پارسی است.
منگنه فکر کنم ی اسم المانی میباشد در زمان قدیم ( خوانین ) حدود ده سال بعد از جنگ جهانی دوم ی دکتر المانیو اورده بودند درمانگاه منطقه ما اسمشو قدیما بهش میگفتن دکتر شوشو ولی در واقع دکتر منگنه نام داشت
...
[مشاهده متن کامل]
واقعا دکتر بسیار خوب وحیاط بخشی برای خیلیها هنوز که هنوز است قدیما به نیکی از او نام میبرند روحش شاد

دستگاه منگنه= دستگاه دُوخت
منگنه=دُوخت
Stapler
پرس
منگنه : چریکو ( گویش جهرمی )
Press=منگنه

کابسه

بپرس