لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
مَنگال:افزارو ادات درو بزرگتر از داس که تیغه هلالی آن دندانه ندارد.
نمونه:بلخی تیغه چنگال رابالا گرفت. . . ( کلیدر، ج۶، ص۱۷۳۹ )
محمدجعفر نقوی
نمونه:بلخی تیغه چنگال رابالا گرفت. . . ( کلیدر، ج۶، ص۱۷۳۹ )
محمدجعفر نقوی
مِنگالMeng�l : ابزار سنگین درو
مانند: اما چندان نحیف و لاغر که به دم منگول و بایتی نمی آمدند.
کلیدر
محمود دولت آبادی
مانند: اما چندان نحیف و لاغر که به دم منگول و بایتی نمی آمدند.
کلیدر
محمود دولت آبادی
ال درمنگال صحیح نمی باشدو
ابزار درو