منکوح

لغت نامه دهخدا

منکوح. [ م َ ] ( ع ص ) مرد عروسی کرده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) عقد زناشویی بسته نکاح کرده .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) نکاح کرده ، عقد زناشویی بسته .

پیشنهاد کاربران

بپرس