منکوب طبعم آوخ منحوس طالعم
بر عالم سبک سر از آن من گران بوم.
خاقانی.
همگنان را با خافت مکر و اذاقت غدر خویش منکوب و منخوب گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 206 ). زعیم مدابیر و عظیم آن مخاذیل را منکوب و مکبوب به دوزخ فرستاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 321 ). همه منکوب و پریشان و منخوب و اشک ریزان. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 455 ).|| خف منکوب ؛ سپل کفته خون آلود. || طریق منکوب ؛ راه بر غیر قصد و اعتدال . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).