منکشف
/monkaSef/
لغت نامه دهخدا
- منکشف شدن ؛ باز شدن. گشاده گشتن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
|| برهنه شونده. ( آنندراج ) ( غیاث ). برهنه شده. روپوش برداشته شده. ( ناظم الاطباء ). برهنه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || شرح داده شده و بیان کرده شده. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) آشکار شونده . ۲ - ( صفت ) آشکار هویدا . ۳ - برهنه .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
آشکار
واضح
هویدا
. . . و معایب آنها را بدون شرم و حیا منکشف می کند.
کتاب جوحی
واضح
هویدا
. . . و معایب آنها را بدون شرم و حیا منکشف می کند.
کتاب جوحی