منکسف. [ م ُ ک َ س ِ ] ( ع ص ) ماه و آفتاب گرفته شده. ( آنندراج ). آفتاب و یا ماه گرفته شده. ( ناظم الاطباء ). گرفته.پوشیده. محجوب. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : سخاوت تو و رای بلند و طالع و طبع نه منقطع نه مخالف ، نه منکسف نه غوی.
منوچهری.
آفتابش گردد از گرز گرانت منکسف اخترانش یابد از شمشیرشیرت احتراق.
منوچهری.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - آفتاب ماه یا سیاره ای که تمام یا بخشی از آن گرفته شده باشد . ۲ - ( اختصاصا ) آفتاب در وقتی که تمام یا بخشی از آن گرفته شده باشد
فرهنگ معین
(مُ کَ س ) [ ع . ] (اِفا. ) آفتاب یا ماه یا سیاره ای که تمام یا بخشی از آن گرفته شده باشد.
فرهنگ عمید
ویژگی آفتاب یا ماه که تمام یا قسمتی از آن گرفته باشد.