لغت نامه دهخدا
- ریب المنون ؛ حوادث روزگار. ( غیاث )( مجمل اللغة ) ( آنندراج ). حوادث دهر و اوجاع آن. ( از اقرب الموارد ).
|| مرگ. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( ترجمان علامه جرجانی ) ( مهذب الأسماء ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) : خلقی از نفایات سنان و سیف و بقایای منون و حیف... پیش از من در قفا درآمده. ( نفثةالمصدور چ یزدگردی ص 59 ). || به لغت مراکش قسمی از خربزه. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) بسیار منت نهنده. || زن مالدار که جهت مالش نکاح کنند و او بر شوی بس احسان و منت نهد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
منون. [ م ُ ن َوْ وَ ] ( ع ص ) اسم باتنوین. ( منتهی الارب ). تنوین داده شده. ( آنندراج ) ( غیاث ). به تنوین کرده. تنوین و آن دو ضمه و دو فتحه و دو کسره است که اُن [ اٌ ] و اِن [ ا ] و اَن [ اً ] تلفظ شود. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). دارای تنوین. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) کلمه دارای تنوین .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
کلمه ای که به آن تنوین داده شود، تنوین دار.
دانشنامه عمومی
منون ( به یونانی: Μένων ) یکی از مکالمات افلاطون است. در این مکالمه، افلاطون آموختنی بودن فضیلت را با توجّه به نظریهٔ مثل شرح داده است.
منون از سقراط می پرسد فضیلت چیست؟ سقراط می گوید نمی دانم و از منون می خواهد که اگر می داند فضیلت چیست، آن را به او نیز بیاموزد. منون در جواب می گوید برای هر وضع و هر سن و هر کاری فضیلت خاصی وجود دارد و انواع فضیلت ها را نام می برد. سقراط می گوید من که نگفتم انواع فضیلت ها را نام ببر، سؤال این بود که صورت واحد فضیلت چیست؟ یا آن صورت واحد مشترکی که بدان علت به نامی واحد خوانده می شود. فضیلت در مورد همهٔ آدمیان یکی است نمی شود کسی جاهل یا ظالم باشد ولی دارای فضیلت باشد. فضیلت را کسی داراست که عادل و دانا و. . . باشد به عبارت دیگر کسی می تواند شهر و جامعه را خوب اداره کند که عادل و دانا و. . . است پس فضیلت نمی تواند بیش از یکی باشد.
منون تعریف دوم را ارائه می دهد: فضیلت این است که آدمی بتواند بر دیگران فرمانروایی کند. سقراط می گوید این حکم در بارهٔ کودکان وبندگان صادق نیست و در ضمن آیا به عدل فرمان براند یا به ظلم. منون می گوید بدیهی است که عدالت فضیلت است سقراط می گوید عدالت فضیلت است یا یکی از فضایل است. و اگر یکی از فضایل است ما باز به آن صورت واحد نرسیدیم. سقراط برای اینکه به منون بیاموزد صورت واحد یعنی چه شکل و رنگ را مطابق هندسه و نظر امپدوکلس تعریف می کند و بعد از منون می خواهد که صورت واحد فضیلت را تعریف کند.
منون تعریف سوم را ارائه می دهد «آدمی از زیبایی لذت ببرد و به فراهم ساختن آن نیز توانا باشد» سقراط می گوید شیفتگان زیبایی خوبی را می جویند نه بدی را. افلاطون یکی از نظریه های کلیدی خود را بیان می کند که هیچ کس خواسته و دانسته به دنبال بد نمی رود. کسانی که به دنبال بدی هستند بدی را نیک می دانند و در حقیقت دنبال خوبی هستند نه بدی. اگر همهٔ انسان ها خوبی را می خواهند خواستن خوبی فضیلت نیست؛ چون در همه مشترک است.
سقراط خود تعریف چهارمی ارائه می دهد: «فضیلت این است که انسان بتواند خوبی را به دست آورد؟» منون می گوید منظور از خوبی تندرستی و توانگری است؛ البته اگر از راه درستی بدست آید. سقراط می گوید نیکی بدست نمی آید مگر از طریق عدالت و تقوا، عدالت خود جزیی از فضیلت است پس تمام فضیلت نیست در حالی که سقراط در پی تعریف خود فضیلت است. منون می گوید سقراط تو مانند«آن جانوردریایی هستی که هر کس به آن دست بزند تنش می لرزد و بی حس می شود. » سقراط می گوید اینکه من دیگران را مشوش می سازم از آن است که خود نیز همواره در تشویشم.
منون از سقراط می پرسد فضیلت چیست؟ سقراط می گوید نمی دانم و از منون می خواهد که اگر می داند فضیلت چیست، آن را به او نیز بیاموزد. منون در جواب می گوید برای هر وضع و هر سن و هر کاری فضیلت خاصی وجود دارد و انواع فضیلت ها را نام می برد. سقراط می گوید من که نگفتم انواع فضیلت ها را نام ببر، سؤال این بود که صورت واحد فضیلت چیست؟ یا آن صورت واحد مشترکی که بدان علت به نامی واحد خوانده می شود. فضیلت در مورد همهٔ آدمیان یکی است نمی شود کسی جاهل یا ظالم باشد ولی دارای فضیلت باشد. فضیلت را کسی داراست که عادل و دانا و. . . باشد به عبارت دیگر کسی می تواند شهر و جامعه را خوب اداره کند که عادل و دانا و. . . است پس فضیلت نمی تواند بیش از یکی باشد.
منون تعریف دوم را ارائه می دهد: فضیلت این است که آدمی بتواند بر دیگران فرمانروایی کند. سقراط می گوید این حکم در بارهٔ کودکان وبندگان صادق نیست و در ضمن آیا به عدل فرمان براند یا به ظلم. منون می گوید بدیهی است که عدالت فضیلت است سقراط می گوید عدالت فضیلت است یا یکی از فضایل است. و اگر یکی از فضایل است ما باز به آن صورت واحد نرسیدیم. سقراط برای اینکه به منون بیاموزد صورت واحد یعنی چه شکل و رنگ را مطابق هندسه و نظر امپدوکلس تعریف می کند و بعد از منون می خواهد که صورت واحد فضیلت را تعریف کند.
منون تعریف سوم را ارائه می دهد «آدمی از زیبایی لذت ببرد و به فراهم ساختن آن نیز توانا باشد» سقراط می گوید شیفتگان زیبایی خوبی را می جویند نه بدی را. افلاطون یکی از نظریه های کلیدی خود را بیان می کند که هیچ کس خواسته و دانسته به دنبال بد نمی رود. کسانی که به دنبال بدی هستند بدی را نیک می دانند و در حقیقت دنبال خوبی هستند نه بدی. اگر همهٔ انسان ها خوبی را می خواهند خواستن خوبی فضیلت نیست؛ چون در همه مشترک است.
سقراط خود تعریف چهارمی ارائه می دهد: «فضیلت این است که انسان بتواند خوبی را به دست آورد؟» منون می گوید منظور از خوبی تندرستی و توانگری است؛ البته اگر از راه درستی بدست آید. سقراط می گوید نیکی بدست نمی آید مگر از طریق عدالت و تقوا، عدالت خود جزیی از فضیلت است پس تمام فضیلت نیست در حالی که سقراط در پی تعریف خود فضیلت است. منون می گوید سقراط تو مانند«آن جانوردریایی هستی که هر کس به آن دست بزند تنش می لرزد و بی حس می شود. » سقراط می گوید اینکه من دیگران را مشوش می سازم از آن است که خود نیز همواره در تشویشم.
wiki: منون
منون (فیلم). مَنون ( فرانسوی: Manon ) فیلمی در ژانر رمانتیک و درام به کارگردانی آنری - ژرژ کلوزو است که در سال ۱۹۴۹ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به سرژ رجیانی، میشل اوکلر، سسیل اوبری، و میشل بوکه اشاره کرد.
این فیلم توانست جایزهٔ شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز را از آنِ خود کند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاین فیلم توانست جایزهٔ شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز را از آنِ خود کند.
wiki: منون (فیلم)
پیشنهاد کاربران
در فلسفه "منون" نام یکی از افرادیست که سقراط با او دیالوگ و محاوراتی بر قرار می کند که در آنها قصد متقاعد کردن او را دارد و به موضوعاتی از جمله فضیلت، دانش، و یادگیری می پردازد.
واژه منون ( بر وزن زبون ) به معنی مرگ از ماده من و ممنون گرفته شده است و ممنون نیز به معنی قطع یا نقص است . چرا که مرگ قطع و پایان عمر است .
. ( تفسیر نمونه ج : 20 ص : 219 )
. ( تفسیر نمونه ج : 20 ص : 219 )
کسی می دونه مفرد کلمه منون چی میشه لطفاً بگید خواهش میکنم من الان سر امتحانم هستم