لغت نامه دهخدا
منول. [ م ِن ْ وَ ] ( ع اِ ) نورد بافنده که چوبی باشد مدور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نورد جولاهگان. ( ناظم الاطباء ). منوال. چوب حائک. ( از اقرب الموارد ).
منول. [ م ُ ن َوْ وَ ] ( اِخ ) دیهی است از دهستان فیروزکلای کجور به مازندران. رجوع به سفرنامه مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 109 شود.
فرهنگ فارسی
نورد بافنده که چوبی باشد مدور .
گویش مازنی
/mannool/ آبی که بوسیله ی مانعی از رفتن بازماند - لبریز – پر