منوفی

لغت نامه دهخدا

منوفی. [ م َ ] ( اِخ ) ( 857-939 هَ. ق. ) ابوالحسن علی بن محمدبن محمدبن خلف منوفی مصری. از فقهاء مالکیه است. تولد و وفات وی به قاهره است تصانیف متعددی دارد، از جمله ؛ «عمدةالسالک »در فقه و «تحفةالمصلی » و «شفاءالعلیل فی لغات خلیل »و «شرحان علی البخاری ». ( از اعلام زرکلی ج 2 ص 696 ).

منوفی. [ م َ ] ( اِخ ) ( 847-931 هَ. ق. ) شهاب الدین احمدبن محمدبن محمدبن عبدالسلام. وی مردی فاضل و از اهل منوف به دیار مصر است. او راست : «الفیض المدید» که در اخبار نیل نوشته شده. و «البدرالطالع» که مختصر«الضوءاللامع» سخاوی است. ( از اعلام زرکلی ج 1 ص 77 ).

منوفی. [ م َ ] ( اِخ ) محمدبن یاسین منوفی ، از دیار مصر است. وی در شعر روان و نازک طبع بوده است و در قضا مناصب متعدد یافته است. وی در قاهره متولد شده و در همانجا به سال 1042هَ. ق. درگذشت. ( از اعلام زرکلی ج 3 ص 999 ).

پیشنهاد کاربران