منوب عنه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
شخصی که کسی بکارش نایب او باشد .
پیشنهاد کاربران
صاحب، قایم،
شخصی که به دیگری نیابت یا نمایندگی داده؛ شخص اصیل منوب عنه نامیده میشه
مِنوبُ ن عَنه: به کسی که برای خودش یک نائب تعیین کرده منوب عنه گفته میشود، شخص اصلی که در پرده نشسته و دیگری ( مِنوب ) به امورات وی رسیدگی می نماید.
مثل اینکه بگیم موکل در وکالت
منوب عنه حکم موکل را دارد
و نایب حکم وکیل
منوب عنه حکم موکل را دارد
و نایب حکم وکیل
اصیل
شخصی که برای امر یا امورات خود نایب یا نماینده قرار داده باشد
ماده ۳۹۵ قانون تجارت : شخصی که تاجر برای انجام کلیه امور تجارتخانه خود یا یکی از شعب نایب خود قرار می دهد//
حال تاجر ( رئیس تجارتخانه ) =منوب عنه
و قائم مقام تجارتی=نایب ( قائم مقام تجارتی )
ماده ۳۹۵ قانون تجارت : شخصی که تاجر برای انجام کلیه امور تجارتخانه خود یا یکی از شعب نایب خود قرار می دهد//
حال تاجر ( رئیس تجارتخانه ) =منوب عنه
و قائم مقام تجارتی=نایب ( قائم مقام تجارتی )
نیابت دهنده
من به تو میگم اون کتاب رو بردار
من:منوب عنه تو:نماینده
من:منوب عنه تو:نماینده
شخصی که نمایندگی داده به شخص نماینده
منوب عنه، شخصی است که برای انجام کاری به دیگری نمایندگی داد باشد بعبارت دیگر شخصی که نمایندگی در امری ، برای او و از جانب او صورت گرفته باشد بعنوان مثال شخص ب جهت خرید خانه ای برای شخص ج نماینده شده باشد در این حالت ، شخص ب " نماینده" ، و شخص ج " منوب عنه " خواهد بود .
شخصی که مورد نیابت قرار گرفته است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)