منقطع کردن


مترادف منقطع کردن: گسستن، بریدن، قطع کردن

مترادف ها

interrupt (فعل)
قطع کردن، گسیختن، منقطع کردن، حرف دیگری را قطع کردن

disrupt (فعل)
درهم گسیختن، منقطع کردن

فارسی به عربی

عرقل , قاطع

پیشنهاد کاربران

بپرس