منقرس

لغت نامه دهخدا

منقرس. [ م ُ ق َ رِ ] ( ع ص ) مبتلا به نقرس. ( یادداشت مرحوم دهخدا ): و قد یتخذ من هذا الحجر اجران فیضع فیه المنقرسون ارجلهم. ( ابن البیطار ) ( یادداشت ایضاً ).

فرهنگ فارسی

مبتلا به نقرس .

پیشنهاد کاربران

بپرس