منقبض

/monqabez/

مترادف منقبض: انقباض یافته، گرفته، جمع شده، چروکیده، به هم کشیده شده، ترنجیده

متضاد منقبض: منبسط

برابر پارسی: گرفته

معنی انگلیسی:
contracted, tense

لغت نامه دهخدا

منقبض. [ م ُ ق َ ب ِ ] ( ع ص ) درکشیده و ترنجیده شده. || فراهم آمده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). درهم فشرده. باهم آمده. مقابل منبسط. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : اطراف چنان فراهم و منقبض که گویی در صره ای بستستی. ( کلیله و دمنه ). || گرفته شده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گرفته شونده. ( غیاث ) ( آنندراج ). || روی درهم کشیده و ترشروی. ( ناظم الاطباء ). گرفته خاطر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- منقبض شدن ؛ گرفتگی پیدا کردن. آژنگ گرفتن. روی درهم کشیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- منقبض گردیدن ؛روی درهم کشیدن. مکدر شدن. دلگیر شدن :
منقبض گردند بعضی زین قصص
زآنکه هر مرغی جدا دارد قفص.
مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 248 ).
|| تنگ بسته شونده. ( غیاث ) ( آنندراج ). تنگ بسته شده. ( ناظم الاطباء ). || ستبر و غلیظ :
آب چشمت شور کرد و آب گوشت تلخ و خوار
آب بینی منقبض وآب دهانت نوش بار.
سنائی ( دیوان چ مصفا ص 141 ).

فرهنگ فارسی

جمع شده، چروکیده، بهم کشیده، ترنجیده
( اسم ) ۱ - گرفته شونده گرفته . ۲ - جمع شده چروکیده ترنجیده .

فرهنگ معین

(مُ قَ بِ ) [ ع . ] (اِفا. ) درهم کشیده ، جمع شده .

فرهنگ عمید

جمع شده، چروکیده، به هم کشیده، ترنجیده.

مترادف ها

contracted (صفت)
منقبض

پیشنهاد کاربران

هنگامی که با {shrink/انقباض} سر و کار داریم، پیشوند های زیر به یاد می آیند:
1 - دَر/اندر
2 - فرو
3 - گُ/وی ( پاد کنندگی )
آن کارواژه ای که باید در کنار پیشوند های 1 و2 بیایند، می توانند {رَفتن/شُدَن} باشند، که بی گمان کارواژه های دیگر نیز هستند، ولی اکنون چیزی به یاد من نمی آید، اگر شما دوست دارید می توانید کارواژه های دیگر را نیز بکار برید.
...
[مشاهده متن کامل]

پیشوندِ سوم باید در کنار واژگانی که خود به چَمِ {گسترش} هستند، بیاید.
بِدرود!

تنگیده
تنگ شدن
🇮🇷 همتای پارسی: تنگیده 🇮🇷
جمع شده
فشرده شده
در هم کشیده شده ، انقباض یافته ، در هم فشرده شده ، جمع شده ، گرفته ، تنگ شده ، بسته شده
جمع شدن

بسته شده یا جمع شده

بسته شده, تنگ شده , جمع شده
جمع شده، بسته شده، گرفته
تنگ شدن جمع شدن
بسته شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس