منقال

لغت نامه دهخدا

منقال. [ م ِ] ( ع ص ) اسب سریع زودزودبردارنده قوائم را. مِنقَل.( منتهی الارب ) ( از آنندراج ): فرس منقال ؛ اسبی که زودزود دست و پا را در رفتار بردارد. ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). مُناقِل. مِنقَل. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

اسب سریع زود زود بر دارنده قوائم را . منقل .

پیشنهاد کاربران

منقار
نوک پرنده
تا بمالد در پر و منقال خویش
گر دهد دستوریش آن خوب کیش
✏ �مولانا�
داس مدل گندم زنی در کرمانجی
شبیه داس هست ولی گرد نیست.
تو قدیم برای زدن ینجه یه چوب بلند بهش وصل میکردن تا ایستاده باهاش ینجه درو کنن.
منقال

بپرس