دولت و فر ترا خلق زمین منقادند
کآسمانی است ترا دولت و یزدانی فر.
امیر معزی ( دیوان چ اقبال ص 217 ).
چه دانند اختر و گردون ز نیکی و بدی کردن که مأموری است این منقاد و مخلوقی است آن مضطر.
عبدالواسع جبلی ( دیوان چ صفا ج 1 ص 128 ).
ترا شاعرانند منقاد جمله
چو گوران بیچاره شیر اجم را.
عبدالواسع جبلی ( ایضاً ص 23 ).
خاطری دارم منقاد چنانک اندر حال گویدم گیر هر آن علم که گویم که بیار.
انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 157 ).
کار بندد مسخر و منقادامر و نهی ترا قضا و قدر.
انوری ( ایضاً ص 199 ).
بادت ایام مطیع و منقادفلکت بنده و چاکر گشته.
جمال الدین عبدالرزاق ( دیوان چ وحید دستگردی ص 324 ).
زمانه مأمور و فلک منقاد و ایزد سبحانه سازنده اسباب مراد. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 123 ). انفس و آفاق منقاد فرمان. ( منشآت خاقانی ایضاً ص 149 ). روی به حضرت تاش نهند و حکم او را مطیع و منقاد باشند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 100 ). منقاد حکم اوست هرسید و هر ملک مستبد. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 446 ). با طبعی وقاد و ضمیر نقاد و خاطری منقاد و نثری مصنوع... ( لباب الالباب چ نفیسی ص 121 ). و اگر... منقادو مطواع امر او شوید... ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ص 77 ).
چند منقاد هر خسی باشی
جهد آن کن که خود کسی باشی.
اوحدی.
علمای ربانی... منقادو مستسلم اند مر احکام اسلام را. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 57 ). اعقاب او مادام که اوامر و نواهی الهی را مطیع و منقاد بودند در غایت رفاهیت روزگار می گذرانیدند. ( حبیب السیر ج 1 چ خیام ص 13 ).تا زمین و آسمان منقاد عزم و حزم تست
آن گرفت آرام دایم وین نمی گیرد قرار.
ابن یمین.
- منقاد شدن ؛ مطیع شدن. اطاعت کردن. فرمانبردار شدن. فرمان بردن : همگان مطیع و منقاد شدند. ( تاریخ بیهقی ).بیشتر بخوانید ...