منفطر
لغت نامه دهخدا
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مُنفَطِرٌ بـِ: شکافته شده با(معنی اصلی کلمه فطر چاک زدن چیزی است از طرف درازای آن )
ریشه کلمه:
فطر (۲۰ بار)
«مُنْفَطِرٌ» از مادّه «انفطار» به معنای «انشقاق» و شکافتن است و ضمیر در «بِهِ» به «یوم» باز می گردد، یعنی آسمان به واسطه آن روز از هم شکافته می شود (توجّه داشته باشید «سماء» هم به صورت مذکر و هم مؤنث مجازی، استعمال می شود).
ریشه کلمه:
فطر (۲۰ بار)
«مُنْفَطِرٌ» از مادّه «انفطار» به معنای «انشقاق» و شکافتن است و ضمیر در «بِهِ» به «یوم» باز می گردد، یعنی آسمان به واسطه آن روز از هم شکافته می شود (توجّه داشته باشید «سماء» هم به صورت مذکر و هم مؤنث مجازی، استعمال می شود).
wikialkb: مُنْفَطِر
پیشنهاد کاربران
انفطار مخالف انقطار است یعنی حالت قطاری یا پشت سر هم چیزی باز شود چون افطار که حالت متصل به هم گشنگی یا گشنگی قطاری باز میشود.