منفجر کردن
مترادف منفجر کردن: ترکاندن
برابر پارسی: ترکاندن، پکاندن، کفتانیدن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
مترادف ها
قطع کردن، ترکیدن، منفجر کردن، شکفتن، از هم پاشیدن
عصبانی کردن، ترکاندن، منفجر کردن
وزیدن، منفجر شدن، پف کردن، منفجر کردن، لاف زدن، چپق یا سیگار کشیدن، پف دادن، بلوف زدن
منفجر کردن، با دینامیت ترکاندن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید