منعکس شدن


مترادف منعکس شدن: انعکاس یافتن، پرتو افکندن، بازتابیدن

متضاد منعکس شدن: منعکس کردن

معنی انگلیسی:
reflect

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - انعکاس یافتن . ۲ - پرتو افکن کردن . ۳ - واژگون شدن منقلب شدن .

مترادف ها

rebound (فعل)
پس زدن، برگشتن، جهش کردن، دوباره بجای اول برگشتن، حرکت ارتجاعی داشتن، منعکس شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس