منضمات


مترادف منضمات: لواحق، ضمایم، پیوست ها

معنی انگلیسی:
annexes, enclosures, appurtenances

لغت نامه دهخدا

منضمات. [ م ُ ض َم ْ ما ] ( ع ص ، اِ ) ضمیمه ها و چیزهای افزوده شده. ( ناظم الاطباء ). ج ِ منضمة، تأنیث منضم.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع منضمه ( منضم )

مترادف ها

accessory (اسم)
معاون جرم، هم دست، شریک، منضمات، لوازم فرعی، همدست، نمائات و نتایج، لوازم یدکی، تابع، فروع و ضمائم

پیشنهاد کاربران

بپرس