لغت نامه دهخدا
منضج. [ م ُ ض َ ] ( ع ص ) نضج داده شده و پخته شده. || بار رسیده شده. ( ناظم الاطباء ).
منضج. [ م ُ ن َض ْ ض ِ ] ( ع ص ) ناقة منضج ؛ ناقه که تا یک سال بچه نیاورد. ج ، منضجات. ( آنندراج ) ( ازمنتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - پزنده . ۲ - دوایی که خلط و ماده را بپزد و مهیای دفع کند
ناقه منضج ناقه که تا یک سال بچه نیاورد .
فرهنگ معین
(مُ ض ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - پزنده . ۲ - دوایی که خلط و ماده را بپزد و مهیای دفع کند.
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
منضج، دارویی است که برای پختن و به قوام آوردن خلط، جهت آماده ساختن آن برای تخلیه بوسیله داروهای مسهل بکار می رود .
نضج در لغت به معنای پختن است .
عمل نضج به قوام آوردن اخلاط است. یعنی هر چه خلط غلیظ است ( مانند: بلغم و سودای غلیظ ) رقیق کرده، و هر چه خلط رقیق است ( مانند: صفرا و بلغم آبی، غلیظ تر نموده و به غلظتی که مناسب اسهال آن است برساند .
... [مشاهده متن کامل]
• خلط دم نیاز به نضج ندارد، و فقط وقتی که خون همراه خلط های دیگری باشد، باید آن خلط ها را به پختگی و نضج رساند.
• صفرا در سه روز به پختگی می رسد.
• بلغم در نه روز.
• سودای خالص در پانزده روز.
نضج خلط ها در طی این روزها، نضجی است که برای تجویز داروی مسهل پیشنهاد شده است، نه نضجی که قابل تحلیل و دفع طبیعت باشد .
حکیم مومن ذیل مطلب مطبوخات در قسم دوم از کتاب تحفه حکیم برای نضج خلط سودا ناشی از صفرای سوخته این نسخه را تجویز فرموده است: آلو بخارا پانزده مثقال، پوست ریشه کاسنی، گل بنفشه، عنب الثعلب، پرسیاوشان، شاهتره خشک، آمله پوست کنده، تخم خیار، شکوفه غافت از هر یک سه مثقال، عناب و سپستان هر یک بیست دانه، تخم کاسنی، گل گاو زبان و گل سرخ از هر یک دو مثقال، در سیصد مثقال آب بجوشانند تا یک چهارم آن بماند، با ترنجبین و شیرخشت مخلوط کرده و میل شود .
نضج در لغت به معنای پختن است .
عمل نضج به قوام آوردن اخلاط است. یعنی هر چه خلط غلیظ است ( مانند: بلغم و سودای غلیظ ) رقیق کرده، و هر چه خلط رقیق است ( مانند: صفرا و بلغم آبی، غلیظ تر نموده و به غلظتی که مناسب اسهال آن است برساند .
... [مشاهده متن کامل]
• خلط دم نیاز به نضج ندارد، و فقط وقتی که خون همراه خلط های دیگری باشد، باید آن خلط ها را به پختگی و نضج رساند.
• صفرا در سه روز به پختگی می رسد.
• بلغم در نه روز.
• سودای خالص در پانزده روز.
نضج خلط ها در طی این روزها، نضجی است که برای تجویز داروی مسهل پیشنهاد شده است، نه نضجی که قابل تحلیل و دفع طبیعت باشد .
حکیم مومن ذیل مطلب مطبوخات در قسم دوم از کتاب تحفه حکیم برای نضج خلط سودا ناشی از صفرای سوخته این نسخه را تجویز فرموده است: آلو بخارا پانزده مثقال، پوست ریشه کاسنی، گل بنفشه، عنب الثعلب، پرسیاوشان، شاهتره خشک، آمله پوست کنده، تخم خیار، شکوفه غافت از هر یک سه مثقال، عناب و سپستان هر یک بیست دانه، تخم کاسنی، گل گاو زبان و گل سرخ از هر یک دو مثقال، در سیصد مثقال آب بجوشانند تا یک چهارم آن بماند، با ترنجبین و شیرخشت مخلوط کرده و میل شود .