منصوص
/mansusu/
لغت نامه دهخدا
- حکم منصوص العلة ؛ آنچه علت حکم در ضمن دلیل بیان شده باشد مثل اینکه : الخمر حرام لأنه مسکر. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ).
|| معین شده. ( ناظم الاطباء ).
- المنصوص علیه ؛ معین. ( اقرب الموارد ).
|| ظاهر و آشکار. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - معین شده ۲ - در نهایت تفحص تحقیق شده . ۳ - بثبوت رسانیده . ۴ - آنچه از آیات قران و احادیث که صریح و آشکار باشد و محتاج بتاویل نبود .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
سلیم
منصوص: برگزیده شده
منصوص: برگزیده شده
انچه با حدیث و آیات نص صریح وآشکار آمده و مبین وتبین گردیده است
کسیکه همیشه مست
اماحاکم پی میخانه
اماحاکم پی میخانه
تعزیرات غیر منصوص شرعی: در شرع اسمش نیامده و مجاراتش هم مشخص نشده . قانونگذار تعیین کرده
مثل مجازات تخلفات رانندگی
مثل مجازات تخلفات رانندگی
تعزیر منصوص شرعی : اسمش در شرع امده اما مجازاتش نیامده ( پس در اندازه حد نیست )
مثل کلاهبرداری
مثل کلاهبرداری
صریح و اشکار