منصوب کردن


مترادف منصوب کردن: برگماشتن، گماشتن، منصب دادن، منصب بخشیدن

برابر پارسی: گماردن، گماشتن

معنی انگلیسی:
accredit, appoint, constitute, instate, make, nominate, place

مترادف ها

intromit (فعل)
جا دادن، دخالت کردن، مزاحم شدن، منصوب کردن، در اوردن، داخل کردن

appoint (فعل)
منصوب کردن، گماشتن، معین کردن، تعیین کردن، برقرار کردن، واداشتن، مقرر داشتن

nominate (فعل)
منصوب کردن، نامزد کردن، معرفی کردن، نامیدن، کاندید کردن

فارسی به عربی

استثمر , ضع , عین

پیشنهاد کاربران

انتخاب کردن
ordain
Appoint
بداشتن ؛ ایستانیدن در جائی. نصب کردن. گماردن. متوقف کردن : و تاش سپهسالارش را بر میسره بداشت. ( تاریخ بیهقی ) . و همچنان در باب مرکبان خاصه که بداشته بودند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 377 ) .
به هر سو یکی باسپه برگماشت
...
[مشاهده متن کامل]

بر قلب زابل سپه را بداشت.
اسدی.
فرعون را بر در سرای درخت خرمایی بود و چهار شیر آنجا بداشته بودند. ( قصص الانبیاء ص 199 ) . و دختران را آنجا دید که گوسفندی چند لاغر آنجا بداشته اند. ( قصص الانبیاء ص 93 ) .
- || مقرر کردن. مفوض کردن. واگذاردن :
بداریم بر تو همین تاج و تخت
بچیزی گزندت نباید ز بخت.
فردوسی.
شغلها و عملها که دبیران داشتند بر ایشان بداشتند. ( تاریخ بیهقی ) .
- || شغل دادن. بکاری گماردن. به منصبی نصب کردن. در عهده کردن. مقرر کردن : پس عبدالملک ، عبداﷲبن عمر را ولایت عراقین و خراسان و سیستان بداشت. ( تاریخ سیستان ) . و عبداﷲبن طاهر را بر خراسان و سیستان بداشت. ( تاریخ سیستان ) . و معتمد، محمدبن عبداﷲبن طاهر را بر خراسان بداشت. ( تاریخ سیستان ) . میخواستیم در مهمات ملکی با وی [ آلتونتاش ] رجوع کنیم. . . اولیاء حشم را بنواختن و هر یکی را از ایشان بمقدار محل و مرتبت بداشتن. ( تاریخ بیهقی ) .
- || متوقف ساختن. بازایستانیدن. از جنبش بازداشتن. توقف دادن. از ادامه یافتن جلوگیر شدن :
بدان سایه در اسپ و گردون بداشت
روان را به اندیشه اندر گماشت.
فردوسی.
بفرمود کو را بدین ریگ گرم
بدارید تا خوابش آید ز شرم.
فردوسی.
نیزه بگذاردی و شیر را بر جای بداشتی. ( تاریخ بیهقی ) . در تاریخی که کرده است در سنه خمسین و ثلثمایه چندین هزار سال را تا سنه 409 بیاورده و قلم را بداشته. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 262 ) . و امیر اسب بداشت. حاجبی نامه بستد و بدو داد. ( تاریخ بیهقی ) .

مأمور کردن
مامور کردن

بپرس