منصوب شدن


مترادف منصوب شدن: گماشته شدن، نصب شدن، پست گرفتن

معنی انگلیسی:
appoint

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - بر پا شدن . ۲ - گماشته شدن بشغلی .

پیشنهاد کاربران

برپا. برافراشته. گمارده. گماشته. افراشته:منصوب، نصب.
گذارده شدن
مامور شدن به . . . . . . . . . . . . . .

بپرس