لغت نامه دهخدا
- منصرم گردانیدن ؛ منقطع کردن. بریدن. قطع کردن : باید که در انفاذ این عزیمت متبرم نشوی و عروه صریمت منصرم نگردانی. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 141 ).
|| گذشته. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به انصرام شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید