منشور جنبش سبز

حق با مارکس و انگلس آلمانی است و آنهم نه در ایجاد دولت سوسیالیستی و حاکمیت مطلقه کمونیستی به روش لنین و استالین روسی و مائوی چینی و هوشی مین ویتنامی و کاستروی کوبایی و هونی کر آلمان شرقی بلکه در رفع نیاز های بنیادی و طبیعی انسان از قبیل خوراک و پوشاک و مسکن و دارو و درمان و آموزش به روش های معقول و منطقی.
در پایان کلام کودکانه امروز خویش، من معتقدم که پدیده های حجاب و جدایی زن و مرد از همدیگر از دوران کودکی تا پیروی و کهولت و فرسودگی و مرگ و مردن خدائی نیستند بلکه ابلیسی یا اهریمنی و یا شیطانی. گرچه اهریمن یا ابلیس و یا شیطان فقط یک موجود اوهامی و یک مفهوم و ایده تولید شده توسط قوای ادراکی فهم و خرد محض انسان باستان می باشد و هیچگونه مصداق بیرونی ندارد.

بر اساس این بینش و باور دیگر پدیده ای تحت عنوان ولایت فقیه چه مطلقه و چه غیره هیچ گونه آیت یا علامت و یا نشان و اثری از الهی بودن یا خدائیت نداشته و ندارد و نخواهد داشت. من معتقدم که برای گذار مسالمت آمیز دنبالچه علمیه از حوزه ها باید برداشته شود و بجای آن پسوند دینیه گذاشته شود و آنهم به این علت و دلیل ساده و بدیهی که در آن مراکز علم تدریس نمی شود بلکه دین. و تقویم هجری شمسی و ماه های ایرانی و زبان فارسی دیگر نباید بیش از این در پای تقویم هجری قمری و ماه ها و زبان عربی مانند بز و گوسفند این چنین ناجوانمردانه و بی رحمانه فدا و قربانی گردند. اگر یک روزی در آینده قرار باشد که مردم دنیا طی برگزاری یک رفراندم بین المللی برای رای دادن به خداوند متعال به پای صندوق های رای بروند ، من برگه رای ام را به صندوق هیچ آئین و دین و مذهب و فرقه و حلقه و ایدئولوژی نخواهم انداخت بلکه به صندوق علم و فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری. شاید برای ما ایرانیان مفید و مثمر ثمر باشد که از لوح سر و دل خویش زوج قدیمی و کهنه 《 خدا - دین 》 را بطور کامل پاک کنیم و بجای آن زوج نوین و مدرن 《 خدا - علم 》 درج نمائیم. زیرا شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و فرقه و حلقه و ایدئولوژی نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضی هم محض و هم کاربردی.