منشرح
لغت نامه دهخدا
- منشرح الصدر ؛ گشاده سینه. گشاده دل : بیستون بدان حالت قریرالعین و منشرح الصدر شد. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی چ 1 تهران ص 273 ). رجوع به انشراح شود.
- منشرح شدن ؛ گشاده شدن : مرا سینه امل از شرح این سخن منشرح شد. ( مرزبان نامه چ 1317 تهران ص 6 ). تا نخست دل مؤمن به نور یقین منشرح و منفسح نشود چشم بصیرتش به مشاهده و معاینه حسن تدبیر الهی منفتح نگردد. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 400 ).
|| شادمان و خوشدل. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) باز شونده . ۲ - ( صفت ) باز گشاده : [ لشکر اسم .. . بتایید الهی ... بدلی قوی و سینه ای منشرح بر قلب اعدا چاه کردند . ] ( سلجوقنامه ظهیری . چا. خاور۳ ) ۲۶ - واضح آشکار.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. واضح، هویدا.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید